تو چکیده تمام کلمات منی...
عشق هایِ خیلی خیلی کوتاه خوبن یا هوس هایِ خیلی خیلی بلند؟...
مرگ عاشقانه ترین کاری ست که خداوند انجام می دهد؛ آنی، بی محابا، طوفانی و ویرانگر...
تیشه از دستانش افتاده لیلی. تیشه از دستانش افتاده...
مدت هاست برده ای از یادم. می دانم، می دانم. و کدامین دوزخی می تواند بدتر از این فراموشی باشد؟...
و من، این زمستان فهمیدم که پالخت قدم برداشتن بر روی برف، از شیرین ترین عذاب های دنیاست مادر جان...
+ برف پایم را آلوده می کرد یا پایم برف را؟...
زن، آبیِ آسمان بود. بویِ پوستِ پرتقالِ سوخته. سرمایِ زمستان. بی کرانگیِ دریا...
خنکایِ خوبی داره خاموشی، تلخیِ دلپذیری داره فراموشی...