بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

هرگز ممتد...

هر چقدر هم بگویی فراموش کن؛ برای فراموش نکردنت همه چیز و همه چیز و همه چیز...

۰۱ آذر ۹۸ ، ۲۲:۰۲ ۰ نظر
آ و ب

در صدای شب...

در مه و غبار و الکل. روایتِ واپسین در راه است. پسِ دودِ سیگار...

۰۱ آذر ۹۸ ، ۲۰:۵۱ ۰ نظر
آ و ب

در سرم شور می نوازد...

این روزهایِ من اسمش زندگی نیست. مستهلک شدن دمادم. پوسیدن. پرپر زدن. مروت ندارد این لامصب. کاردِ دندانه دندانه‌ی مدام است که از پس گردن- از قفا- می‌کِشد. از رگ و ماهیچه می‌گذرد، در پشت حلق رها می کند. به این می گویند بسمل شدن. دیده‌ای؟ پایت را بردار از گرده‌ام. بگذار جان بِکَنَم...

۰۱ آذر ۹۸ ، ۲۰:۴۹ ۰ نظر
آ و ب

آبان 98...

جیب‌های خالی، مشت‌های گره‌کرده و چشمان خونین...

۳۰ آبان ۹۸ ، ۱۷:۳۷ ۰ نظر
آ و ب

از حال ما پرسیده باشی اگر...

اسیر شده در میانِ کلماتِ الکنِ عاجز و افتاده در صحرایِ غربتِ بی همدم و هم‌کلامِ هرروزه‌یِ دروغگویانِ پستِ رذل و وفاوادار به اندوهِ بی‌امانِ ماه و پابندِ سربلندی در روزگار گردنهایِ کج اما هنوز هم "یک نفس‌کِش امیدوار ساده سرراست"...

۲۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۱۳ ۰ نظر
آ و ب

10 کلمه مورد علاقه...

زمستان، زخم، برف، ملکوت، اغوا، وسوسه، سودا، شانه، نسیان و مالیخولیا...

۲۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۰۹ ۰ نظر
آ و ب

این گونه خواهی فهمید...

یک روز، وسوسه‌ام را تن کن. به خیابان برو. بایست. بغض کن و ببین که چگونه تمام شهر مرا پوشیده. این گونه می فهمی عذابِ هر روز تکرار شونده‌یِ تمام نشناسِ نفرت‌آور را در من...

۲۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۰۸ ۰ نظر
آ و ب

بد زمانه ای...

کاش لب‌هایمان را می بوییدند. شاید کسی گفته بود دوستت دارم...

۲۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۰۶ ۰ نظر
آ و ب

بیزارم، بیزارم، بیزار...

از این دریغ، از این شاید که هر بار هر روز به تو ختم می شود، بیزارم...

۲۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۰۵ ۰ نظر
آ و ب

آه...

از یوسف‌ام، بوی پیراهن‌اش هم نمانده حتی...

۲۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۰۴ ۰ نظر
آ و ب