بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

چه خط اشکناکی..

از کسی حالم را نمی پرسی. از جایی خبرم را نمی گیری. خبر از این بدتر؟...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۵:۳۷ ۰ نظر
آ و ب

تو هم رفته بودی...

این پرنده ها، این آسمان رنگ پریده، این بال های سیاه و این کوچ های دسته جمعی بوی ابدیت می دهند. از چنس هرگز بازنگشتن و همیشه بودن...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۵:۳۶ ۰ نظر
آ و ب

و همیشه می گریست آسمان...

کاش راهی بود برای باریدن برف بی آن که کسی سردش بشود...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۵:۳۵ ۱ نظر
آ و ب

برای مغرب تنم...

اشراق ترین طلوع بود برای غریبانه ترین چشمانم...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۵:۳۳ ۰ نظر
آ و ب

زاویه دید...

سعدی رو دوست دارم. چون تنها شاعر کلاسیکی هست که توو شعرش به صراحت گفته "دوستت دارم"...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۵:۳۲ ۰ نظر
آ و ب

آه ای مسیح...

غرق کن موسایت را. بسوزان ابراهیمت را. سر ببر اسماعیلت را. اما از به صلیب کشیدن عیسایم دست بردار...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۵:۳۰ ۰ نظر
آ و ب

باید دخیل بست...

هر سه از تو می آیند. هر سه در تو امتداد می یابند. هر سه به تو ختم می شوند؛ بهشت و دوزخ و بزرخ...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۵:۲۸ ۰ نظر
آ و ب

من چرا دست بردارم...

عیسا در زیر صلیب، روی سنگفرش های ناصریه و اوج جلجتا هرگز از خندیدن به زخم هایش، زخم های بی شمارش، دست برنداشت...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۵:۲۳ ۰ نظر
آ و ب

آن سرخی ناتمام...

مثل شرابی تو. خوبی و بدیت در هم. هر چی تلخ تر بهتر...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۵:۲۲ ۰ نظر
آ و ب

خون این روزا پای تویه...

خودم را به خاطر تمام لحظاتی که بی تو گذرانده ام نخواهم بخشید...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۵:۲۰ ۰ نظر
آ و ب