بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

دنیای موحشی ست...

مدت هاست برده ای از یادم. می دانم، می دانم. و کدامین دوزخی می تواند بدتر از این فراموشی باشد؟...

۰۲ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۴۷ ۰ نظر
آ و ب

برهنگی آهسته در برف...

و من، این زمستان فهمیدم که پالخت قدم برداشتن بر روی برف، از شیرین ترین عذاب های دنیاست مادر جان...

+ برف پایم را آلوده می کرد یا پایم برف را؟...

۰۲ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۴۵ ۰ نظر
آ و ب

وقار یک شکست خورده...

زن، آبیِ آسمان بود. بویِ پوستِ پرتقالِ سوخته. سرمایِ زمستان. بی کرانگیِ دریا...

۰۲ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۴۱ ۰ نظر
آ و ب

دیوونگی خوبی داره سرخوشی...

خنکایِ خوبی داره خاموشی، تلخیِ دلپذیری داره فراموشی...

۰۲ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۳۷ ۰ نظر
آ و ب

توامان...

ماه و سیگار و آدریان؛ همونقد که دوسشون دارم، ازشون متنفرم. چون نمی تونم رهاشون کنم...
۰۲ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۳۶ ۰ نظر
آ و ب

من اما ابتلای ارتکاب...

و حالا عریان تر از آینه ها و سیاه تر از سایه ها و بی مقصدتر از بادها، از ارتکابی به ارتکابی دویدن های پیاپی...

۰۲ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۳۴ ۰ نظر
آ و ب

خنده ات برایم دور است...

پرندگان من، مدت هاست که خاک را لمس کرده اند؛ پس لطفا کمی آن ورتر از آسمان و پرواز و ابرها حرف بزنید خانم...

۰۲ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۳۳ ۱ نظر
آ و ب

از عمق امتدادم می گویم...

این کلماتی که می نویسم، یه روز علیه تو شهادت می دن...

۰۲ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۲۸ ۰ نظر
آ و ب

و لرزش آرام انگشتانت...

عشق گاهی همان فروغِ محوِ "ماه" است و دستان تو که به دنبال کلمه ای می گردند برای توصیف زیبایی‌اش...

۰۲ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۲۷ ۰ نظر
آ و ب

بد هم می کشند...

کلمات آدم ها را می کشد؛ این ها را روزی، به پسرم خواهم گفت...

۰۲ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۲۳ ۲ نظر
آ و ب