بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

پرتگاه عمیقی ست...

خنده هاش آدم رو به صرافت زندگی می انداخت
نگاهاش اما آدم رو از صرافت زندگی می انداخت...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۵:۰۹ ۰ نظر
آ و ب

حالت عشق از خود عشق بزرگ تره...

و هنوز هم ضربآهنگ حروف کلماتش آمیخته با هُرم نفسش، شب هایم را به آتش می کشد: عشق بر در نمی کوبد تا وارد شود، طوفان به پا می کند و در را از جا می کَنَد و داخل می شود. و ما همیشه منتظرش هستیم با لبخند بر لب... ما، کودکانِ گمشده‌یِ دیوانه...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۵:۰۶ ۰ نظر
آ و ب

من کی عزرائیل را خواهم دید...

غروب‌گاهان، میان سرمه‌ی آسمان و سرخی افق دلم هوس لمسش را می کند، هوسِ لمسِ آن سوتر از مرگ را...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۲۲ ۰ نظر
آ و ب

بی علامت سوال...

حق با شیطان بود ای خدای مهربانم...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۱۹ ۰ نظر
آ و ب

شبیه قاصدک ها...

دلت برای پروانه ها نسوزد. آن ها هنوز پرواز را بلدند...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۱۸ ۰ نظر
آ و ب

والظالین غلیظی دارد...

این "من" سال هاست که مرذه، این "تو" سال هاست که فاتحه نمی خوانی...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۱۷ ۰ نظر
آ و ب

متنفرم ازت...

زمان از همه چیز می کاهد و فقط بر یاد می افزاید...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۱۵ ۰ نظر
آ و ب

قاف‌ها...

قدح‌ها ،قهقهه‌ها، قدم‌ها... 

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۱۵ ۰ نظر
آ و ب

بدتر وجود ندارد...

درناها خبر آوردند آیلین: ویرانگرترین چیز، اسیر لبخند یه نفر شدنه...
۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۱۳ ۰ نظر
آ و ب

شرح شهری در شب...

رنج را در آغوش گرفتن
رنج چشیدن از عمق وجود
با رنج یکی شدن
رهایی
رهایی
رهایی...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۱۱ ۰ نظر
آ و ب