آسمان ازآن من نیست. پرواز برای من نیست. دریا، پروانه ها، پرندگان برای من نیستند. باران برای من نیست. من مردی هستم که مستحق لمس کاکتوس ها و پالخت قدم برداشتن بر روی برف و لمس خاکم. بی قفس و در قفس. سفید و با سیاهان. رنج برای من هست. درد و یاد و آتش برای من هست. تمام تلخی ها برای منند. بهار، بهار ازآن من نیست. زمستان، سهم تنم از این دنیای کوچک است...