می گه من از مرگ نمی ترسم. از فراموشی می ترسم و منِ فراموش شده، به این فکر می کنم که فراموش شدن، مخصوصا از سوی کسی که می خواهی به یادت بیاورد، حقیقتی ترسناک تر از مرگ است...
می گه من از مرگ نمی ترسم. از فراموشی می ترسم و منِ فراموش شده، به این فکر می کنم که فراموش شدن، مخصوصا از سوی کسی که می خواهی به یادت بیاورد، حقیقتی ترسناک تر از مرگ است...
از صحرا و صلیب و صخره ،به نام پدر و پسر و روح القدس...
عاشق می میرد و فراموش نمی کند. معشوق می میراند و به یاد نمی آورد...
در کلمات تو، صدای آدریان و زخم های عیسا، ملکوت به اغواگرترین شکل ممکن، خودنمایی می کند...
از تو باید راه افتاد. از تو باید راه رفت. از تو باید زندگی کرد. از تو باید خندید. از تو باید مُرد...
با تو سقوط زیباست. دوزخ زیباست. آتش زیباست. سوختن زیباست. با تو مرگ زیباست...