بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

می بینمت در انتهای استکان...

و تو، کهنه شراب شده ای برایم. یک قطره ات کافی برای سرمستی تمام شبم...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۲:۴۳ ۰ نظر
آ و ب

قلعه مال خودت...

به آیلین خواهم گفت که هیچ وقت عاشق نشود...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۲:۴۲ ۱ نظر
آ و ب

گم نکنید خودتون رو هیچ وقت...

نشینن از اینا که موقع آوارگی آدم، شونه هاشون رو دور می کنن و می گن می گذره. نشین از اینا که توو هوای بارونی چتر برمیدارن. نشین از اینا که به ماتیک می گن رژ. نشین از اینا که دوستت دارم هاشون رو واسه هرکسی خرج می کنن. نشین از اینا که به همدم شبای تنهاییشون می گن هرکسی، به تکیه گاه روزای بدبختیشون هرجایی. نشین از اینا که آدم رو از عشق متنفر می کنن. نشین از اینا که وسط خنده، آدم رو به گریه میندازن...

۲۸ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۵۰ ۰ نظر
آ و ب

ای....

حرفای شما به موهای سفیدتان می آید ولی به خنده های مدامتان نه...

۲۸ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۴۷ ۰ نظر
آ و ب

اگر مکافات دست های تو بودم...

مرا ببخش به خاطر تمام فاصله‌ها و راه‌ها و دور بودن ها. مرا ببخش به خاطر قلب هزار تکه‌ی از هم پاشیده‌ام. مرا ببخش اگر تلخای لب هایم، لب های سرخت را تاراج  کردند. مرا ببخش اگر دستانم لحظه ای از خوشه چینی موهایت باز نایستادند. مرا ببخش اگر در کلماتم جز یاد گذشته ها و وزش خاطره ها چیزی وجود ندارد و نمی تواند که وجود داشته باشد. مرا ببخش به خاطر باران هایی که نباریدند، بوسه هایی که تقدیم نشدند و نگاه هایی که دریغ شدند. مرا ببخش به خاطر عبوسی ابرها. نگاه تیز آسمان. مرا ببخش به خاطر پرندگان مرده و پروازهای از یاد رفته. مرا ببخش به خاطر سرمای آغوش و آوارگی انگشتانم. انگشتانی که تن تو عمیق ترین زیستگاهشان بود. مرا ببخش به خاطر تمام کلماتی که می توانستم به تو بگویم و نگفتم. مرا ببخش به خاطر پاییزی که بعدها خواهد آزردت. مرا ببخش به خاطر تمام دقایقی که در جایی غیر از کنار تو تباه کردم. حتا مرا به خاطر تمام کسانی که تو را دیده و نستوده اند، به خاطر تمام کسانی که صدای تو را شنیده و نپرستیده اند، ببخش. مرا ببخش به خاطر عجزی که در همین کلمات فریاد می شود. مرا ببخش اگر از میان تمام تلخی ها و بدی ها و زشتی ها و سختی ها، به آغوش تو - این زمینی ترین بهشت، فرار کردم. مرا ببخش اگر چشم باز کرده ای و نبودم، لمس کرده ای و نفهمیده ام. مرا ببخش اگر تو را با زبان مجانین و دیوانگان آشنا کردم. مرا ببخش به خاطر تمام عکس هایی که همیشه در کنارم خواهی خندید و هرگز با نابودی ملاقات نخواهند کرد....
.
.
مرا ببخش. به خاطر بی کفایتیِ کلماتم. اندوهِ سکوتم...
.
.
مرا ببخش. به خاطر خیسیِ گونه هایت. تنهاییِ شانه هایت...
.
.
مرا ببخش اگر دوست داشتنِ من برای خوب بودن هیچ چیز کافی نبود...
۲۸ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۳۰ ۰ نظر
آ و ب

مرثیه ای برای تنهایی...

چی بگم آخه بهت عزیزم؟ از چشمایی که دیگه تار می بینن؟ از نفسایی که کم میارن؟ از آغوشایی که اندازم نیستن؟ از لبخندایی که شادم نمی کنن؟ از آدمایی که حرفاشون برام گنگه؟ آدما میان. می خندن. میرن. هیچ چیز عوض نمیشه. قبل از آنها دلتنگ. بعد از آن ها هم. در احمقانه ترین شکل ممکن. دلم به طرز احمقانه ای برایت تنگ است. انگار نه انگار که یک کهکشان فاصله میان ما را پر کرده است...
.
.
دیگه چی می خوای بشنوی عزیزم؟ از مرگی که بوی رسیدن به تو رو میده؟ از مرگی که بالاترین ارگاسمه؟ از مرگی که انگار نام دیگر عشقه؟ از مرگی که دوستش دارم؟ از فرصتی که امکان بودن ابدی با تو رو واسم فراهم می کنه؟ از برزخی که رهات می کنه از هرچه هست و هر چه بود و هر چه خواهد شد؟ از رویای اضمحلال؟ از مرگی که تنهاترین یقینه؟ ازشمردن ثانیه ها واسه لحظه ی غیر موعود؟ از وارد شدن به زمستان زندگی؟ از رمقی که برای ایستاده جنگیدن نمانده؟ از امیدی که توان ادامه دادنش نیست؟ از پیری کلمات توو حسرت؟ یا از خشکیدن بوسه ها در غربت؟...
.
.
از تویی که رفته ای برای همیشه؟ از منی که مانده ام؟ یا از تویی که مانده ای برای من همیشه؟...
.
.
+ از کلمات من گل ها هم پژمرده می شوند، آدم ها که دیگر هیچ...

۲۸ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۵۳ ۰ نظر
آ و ب

من نمی تونم این جنگ رو ببرم...

نمی دانم اولین سوالم هستی یا اخرین جوابم؟
بدترین گمشده ام هستی یا بهترین یافته ام؟
نمی دانم...
نمی دانم خنکای جهنمی یا گرمای جنت؟
نمی دانم. از ما چه خواهد ماند؟ لبخند تو یا رنج من؟
نمی دانم باید برای ادامه دادن دست از تو بردارم یا از خودم؟
 نمی دانم که می توانم یا نه. نمی دانم...
.
به آیلین بگو
که زندگی خوبی بود
 تمام بیابان ها برای من 
 و تمام باران ها برای تو...

۲۸ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۴۱ ۰ نظر
آ و ب

غرق می شوم...

...لابلای تمام کلمات و راه ها و معبدها و گناهانی که به تو ختم می شوند.
۲۸ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۳۵ ۰ نظر
آ و ب

نفرین میم ها...

زخمی دارم که مدام نام تو را زمزمه می کند...

۲۸ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۲۹ ۰ نظر
آ و ب

غربت گورستان...

به هزاران سالی فکر می کنم که باید بی تو در گورستان غربت سپری کنم...

۲۸ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۲۸ ۰ نظر
آ و ب