بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

ظرافت توو خونشه...

چسب زخم رو برداشت زد رو استکان. روش نوشت "مشروب به اندازه زخم". براش کف بزن بارون، کف بزن عشق من...

۰۴ آبان ۹۷ ، ۰۱:۱۶ ۰ نظر
آ و ب

جهان بی ماه چیزی کم داشت...

خیلی بده که آدم واسه لحظات گریه شونه، واسه حرفای طولانیش همدم و واسه لحظات شکست آغوش نداشته باشه. بده آدم زیر بارون گرمش بشه. بده که آدم با یه صدا تا اوج بره و با همون صدا سقوط رو تجربه کنه. بده، خیلی بده فکر کنی ماه و بنویسی بغض...

۰۴ آبان ۹۷ ، ۰۱:۱۱ ۰ نظر
آ و ب

اولین راه رهایی...

شروع کرد به خوندن. شروع کرد به اشک ریختن. پس زد دستم رو. گفت یعضی آهنگا چشارو می خارن و تنها راه رهایی از دستشون گریه کردنه...

۰۴ آبان ۹۷ ، ۰۱:۰۸ ۰ نظر
آ و ب

پاییز قاتل...

موسمِ خاکِ خندان...

۰۴ آبان ۹۷ ، ۰۱:۰۶ ۰ نظر
آ و ب

آسمان. زمین...

به ملکوت فکر می کرد و در ناسوت پرسه می زد. آغاز مصیبت اش از همین جا بود...

۰۴ آبان ۹۷ ، ۰۱:۰۶ ۰ نظر
آ و ب

بی نهایت نه؟...

این که چه قدر کثیف و زشت شده ایم؟ بله مادمازل. داشتم به همین فک می کردم...
۰۴ آبان ۹۷ ، ۰۱:۰۵ ۰ نظر
آ و ب

ay gibi

..."Hem aşkta kaybettik hemde kumar da"


۰۴ آبان ۹۷ ، ۰۱:۰۴ ۰ نظر
آ و ب

#کثافت...

آدما تا یه جایی منتظر می مونن. تا یه جایی امید می خرن. دروغ می پوشن. لبخند هدیه می دن بهت. گله هاشونو مخفی می کنن و در بدترین لحظه به جای فریاد و پرخاش، آه می کشن برات. همه چی یه وقتی داره. یه تاریخی. ما همیشه یه تابی توانی در درونمون واسه انجام دادن بعضی کارا داریم. زندگی هر جوری شده با چرخ دنده های تیزش ما رو با خودش همراه می کنی. کثافت. انکارش می کنیم درست در لحظه ای که در بی دفاع ترین حال کف دستاش مچاله شده ایم...

۰۴ آبان ۹۷ ، ۰۱:۰۳ ۰ نظر
آ و ب

تازیانه های بی لبخند...

میان بوسه و کینه فقط نفرت بود که سم می کوبید...

۰۴ آبان ۹۷ ، ۰۰:۵۹ ۰ نظر
آ و ب

باهامن. همیشه. همه جا...

آدم به عزیزترین چیزش قسم می خوزه معمولا. هوم. پس قسم به غمات؟ قسم به زخمام...

۰۴ آبان ۹۷ ، ۰۰:۵۸ ۰ نظر
آ و ب