بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

رسالتت را به بوسه ای فروختی یوسف؟...

عشقی هم اگر بوده بود در ابتدا، در نهایت از آن فقط تنی به تاراج رفته باقی مانده با بوسه های سرخی که در هر گوشه اتاق پراکنده ای...
۱۶ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۴۷ ۰ نظر
آ و ب

خواب می رود چشمانم...

مردی بر بلندای چوبه دار می خندد و می رقصد و نمی ترسد. زنی در زیر چوبه دار اما می لرزد و می گرید و می ترسد...

۱۶ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۴۴ ۰ نظر
آ و ب

جمله مورد علاقت بود نه؟...

...Laughing with the Pain without you

۱۶ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۴۲ ۰ نظر
آ و ب

تو آدم خندیدنی...

حزن ابدی نگاهی هستی که هیچ وقت لبخند از لبانش محو نشده است...

۱۶ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۳۹ ۰ نظر
آ و ب

فاک یو من...

زن، شراب و مسئله جا افتادگی...

۱۶ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۳۷ ۰ نظر
آ و ب

غروب هم با او می گریست...

به همان اندازه که زخم خورده ای، زندگی کرده ای. می گفت و می گریست...
۱۶ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۳۶ ۰ نظر
آ و ب

...yine de benimsin

...yar olacaktin bana yara degil

۱۶ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۳۳ ۰ نظر
آ و ب

خداحافظ، خداحافظ لیلای مغموم من...

شاید هم روزی التیام زخم های قدیمی هم بودیم اگر اما اکنون تنها زخم های جدید هستیم برای همدیگر، با مرهم هایی که شاید زخم جدید بشوند برایمان...

۱۶ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۳۲ ۰ نظر
آ و ب

کوچ، کوچ ناگهانی تک نفره...

از صورت زخمی این مرد، زنی به آسمان ها پرواز کرده است...
۱۶ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۲۸ ۰ نظر
آ و ب

از یاد تو به باد...

فرار می کرد. از دست سایه ها به آغوش آینه ها...

۱۶ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۲۷ ۰ نظر
آ و ب