بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

"هیوا" هنوز زنده ای؟...

هیوا، هیوا! مرا به دیدار ماه خواهی برد یا تو هم مرا ناامید خواهی کرد؟...

۱۵ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۴۱ ۰ نظر
آ و ب

می بوسمت، می آغوشمت، می خندمت...

رو صورتم چنگ ننداز، وقتی می تونی با همون ناخونا رو تنم اسمت رو بنویسی کاملیا...

۱۵ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۳۹ ۰ نظر
آ و ب

که تنم غنمیتی نیست برای تو...

تسخیر کن مرا، دکمه به دکمه...

۱۵ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۳۷ ۰ نظر
آ و ب

ای یقین روزهای شک آلود...

ایقان مطلق بود و مطلقا خبر نداشت...

۱۵ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۳۶ ۰ نظر
آ و ب

خاکستر در دستان غروب...

اندوخته برای پنج بعد از ظهر چی داری؟ خماری و نسخی و یک مشت حرف...
اندوخته برای پنج صبح چه داری؟ نشئگی و چند نخ سیگار و یک مشت حرف مفت تر...

۱۵ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۳۲ ۰ نظر
آ و ب

با تو سکوت می کنم...

از دو حالت خارج نیست. یا سرت خیلی سرگرم زندگیه که وقت نمی کنی بنویسی یا حالت خیلی خوبه که نمی نویسی. که حالت دوم یه ذره از حالت اول بهتره. ولی واسه من فرقی نمی کنه. چون در هر صورت منم خوشحالم که دیگه نمی نویسی...

۱۵ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۲۹ ۰ نظر
آ و ب

زندگی کن کلمنتاین...

هیچ چیز مهم نیست. چون آخرش می میریم و همه چیز ولی همه چیز هم با ما می میره...

۱۵ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۲۰ ۰ نظر
آ و ب

ساده تر از این حرفا ها...

پسرک دستمالی شده، به دختر دستمالی کرده در ذهنش، دستمال تعارف می کرد...

۱۵ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۱۳ ۰ نظر
آ و ب

آن زمستان، آن زمستان سرد...

"آن زمستان افتادم و زن آن اندوه همیشه، آن چشمهای کشنده دیگر نگاهم نکردند"...

۱۵ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۰۹ ۰ نظر
آ و ب

کلمه می گریست...

اندوهت می کشت، حسرتت جان می گرفت...
۱۵ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۰۷ ۰ نظر
آ و ب