بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

کی یاد گرفتی تنها بمونی؟...

تنهایی دیوی ست که هیچ گاهی نمی توانی شکستش بدهی...

۲۰ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۲۴ ۰ نظر
آ و ب

و این چرخه هر روز در من تکرار می شود...

بیدار می شوم. دلتنگی ات را می پوشم. عطرت را بر صورتم می پاشم. از اندوهت لیوانی می نوشم. نخی از خاطراتت را آتش می زنم. به ذکر چشمانت مشغول می شوم. لبخندت را زیر دهانم مزه می کنم. در تنت قدم می زنم. در گیسوانت به دنبال ردی از شب می گردم. با اشکت غسل می گیرم. بر گونه ی گذشته بوسه ای می نهم و به خواب می روم...
۲۰ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۲۳ ۰ نظر
آ و ب

ویوا احمدی نجات...

هنوز هم از شمال تا جنوب عدالت را به یک لهجه صدا می زنند. هنوز هم تنها یک مرد است که در میان شیاطین تا دندان مسلح می جنگد و می خندد. سماع می کند و دلتنگ شمس در بندش می شود. و من هنوز هم یک فریاد بلند از این سیاست مادر قحبه طلب دارم. یک فریاد بلند در میان میدان ولیعصر. یک "درود احمدی"...

۲۰ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۲۰ ۰ نظر
آ و ب

نخ به نخ دهانم دود است...

"قسم به اون حالِ مستی و سیگار"...

۲۰ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۱۵ ۰ نظر
آ و ب

لمس می شود و به دست نمی آید...

زمان یک اتفاق مریض است...

۲۰ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۱۵ ۰ نظر
آ و ب

هوم؟ هوم...

معتکف می خانه...

۲۰ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۱۴ ۰ نظر
آ و ب

طعم تند حسادت...

یه نخ از پاکت لبخندت بر می دارم. می ذارم کنار گوشم. می رم بیرون و یک شهر عاشقت می شه....

۲۰ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۱۳ ۰ نظر
آ و ب

مباد...مبادا...

مباد که در رقص زخم هایم جای تو خالی بوده باشد...

۲۰ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۱۰ ۰ نظر
آ و ب

باید که....

گریه کردن برای کسی که حتی معنای اشک را هم نمی داند. اندوه شاید همین باشد...

۲۰ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۰۹ ۰ نظر
آ و ب

در جرعه ای شاید...

و شاید رهایی در همین استغراق باشد. در غرق شدن در دود. در تاریکی. در الکل. در کلمه. در فراموشی. در لبخند. شاید رهایی در استغراق باشد. در دریا. در دریاهای دور...

۲۰ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۰۲ ۰ نظر
آ و ب