بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

آتش می زنی گل ها را...

به سانِ عاشقانِ نخستین افتاده به زانوهایت که نرو...

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۳:۲۹ ۰ نظر
آ و ب

هرگز...

دیگر هیچ گاه فریب گل های مصنوعی را نخواهیم خورد...

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۳:۱۷ ۰ نظر
آ و ب

شاید؟ باید؟...

باید برات "معلم پیانو" می خریدم؟...

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۳:۱۵ ۰ نظر
آ و ب

حرمان...

زخم عمیقی را که سال های سال فراموش کرده ای با یک کلمه، یک حرف، یک اسم دوباره به یاد آوردن...

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۳:۱۳ ۰ نظر
آ و ب

من به تو تحمیل شده ام یا تو به من؟

باید دوباره سرمو بذارم رو شونت و ذکر "تو خاکمی، واسه تو دائم الوضوام، تو نمازمی" بگیری. باید چشمام رو ببندم. باید وارد همون تونل لعنتی بشیم دوباره. باید دوباره نگرانی رو دور کنی. باید دوباره مأمن بشی. باید دوباره تکیه بدم بهت....

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۳:۰۸ ۰ نظر
آ و ب

سلاخ بی رحم...

در هر تار موی سیاه تو، دار سرخ عاشقی بر پا...

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۳:۰۶ ۰ نظر
آ و ب

کرختی...

حرف زدن از لبان تو برای پرستوهایی که آشیانشان خراب شده و خبر ندارند عمیقا چیز مزخرفی ست...

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۳:۰۵ ۰ نظر
آ و ب

دنیا بی ارزش تر از این حرف هاست...

عصبانی بود. از جنس تلاش برای به یادآوردن لبخندی که معشوقش هیچ وقت به او لطف نکرده بود...

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۳:۰۲ ۱ نظر
آ و ب

هر چیزی تاریخ مصرف دارد...

همه یه آستانه ی تحمل و حد انتظار دارن. اونو که رد کردن، بی خیال کسی که ترکشان کرده، آسوده از فکر کسی که منتظرش بوده اند یک سرپناه برای موندن و یه جا برای رفتن پیدا می کنن...

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۳:۰۱ ۰ نظر
آ و ب

شب، سیگار و مزخرفات...

پایان خوب نداریم. چون چیزای خوب پایان ندارن...

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۲:۵۸ ۰ نظر
آ و ب