مسیر همیشگی، درختان قدیمی و یک آهنگ غمگین. همین چیزهای ساده کافی ست تا جزئیاتِ تنِ زنی در ذهن مردی زنده شوند...
مسیر همیشگی، درختان قدیمی و یک آهنگ غمگین. همین چیزهای ساده کافی ست تا جزئیاتِ تنِ زنی در ذهن مردی زنده شوند...
یک بوسه ی گرم می تواند زخم ها را التیام دهد و تلخی ها را پاک کند. اما روضه مکشوفی ست که حیف چنین بوسه ای همانی ست که دریغ می شود...
رخنه می کردی به قلب. قدِ یه آهِ آرام، اندازه یه بغض بی پدر، دانه اشک مهربانی که که می خواست تا ابد در قلب زنده بماند...
من می گویم سرمه نکش. علیا مخدره نوک قلمش را تیز می کند...
سیاهی موهای تو از شب سنگین تره. ریز می خندد که شما دیوانه اید آقا دیوانه...
فراموش می شدی؛ آرام چون حل شدن رنگ در آب، تند چون آغشته شدن بوم به رنگ...
زندگی خودش بزرگترین دروغیه که به خوردمون می دن ولی ما انکارش می کنیم و دو دستی می چسبیم بهش و منتظریم که باهامون رو راست باشه و صداقت داشته باشه...