بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

شب، سیگار و مزخرفات...

پایان خوب نداریم. چون چیزای خوب پایان ندارن...

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۲:۵۸ ۰ نظر
آ و ب

محو، محو کمرنگ...

چیزی داشت کم می شد. برف از قله، تنهایی از آیینه، آب از رودخانه، لبخند از عکس، تو از من...

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۲:۵۶ ۰ نظر
آ و ب

گم می شوند...

از مشتی کاهِ اشک و لبخند نباید کوهِ خاطره ساخت...

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۲:۵۴ ۰ نظر
آ و ب

آه ای زندگی...

آه که اگه عادت کردنت نبود، این عادت کردن لعنتیت. آه که اگه می تونستم عمرم رو بینِ رخوتِ دقایقت هدر ندم...

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۲:۵۴ ۰ نظر
آ و ب

خلوص...

ملکوت، ملکوت، ملکوت عصیانگر...

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۲:۵۲ ۰ نظر
آ و ب

به زندگیت ادامه می دی...

ببین،خیلی سادس. با پشتِ دستِ داغ کردت، اشکِ گوشه یِ چشمت رو پاک می کنی و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده... 

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۲:۵۱ ۰ نظر
آ و ب

غرق در دور باطل...

رویای قدم زدن در شالیزار ابروهایش...

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۲:۴۷ ۰ نظر
آ و ب

جنگ های ناعادلانه...

تیزی مژه هاش قلبت رو خراش می ده...

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۲:۴۵ ۰ نظر
آ و ب

خمار شب...

دوباره شب شد و من در کنار پنجره به انتظار آمدنت ایستادم. دوباره شب شد و دود سیگارم در سیاهی شب تا ماه پرواز کرد. دوباره شب شد و اندوه کلمه. دوباره شب شد و من به دنبال مرهمی برای لب های زخمی ام گشتم که از بوسه های کاکتوسی به یادگار مانده است. دوباره شب شد و من آخرین تکه های امیدی که با آخرین ته مانده جیبم خریده بودم را در سرتاسر اتاق پراکندم. دوباره شب شد. دوباره یک شب دیگر به بد قولی هایت اضافه تر شد....

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۲:۴۳ ۰ نظر
آ و ب

بوسیدن خوب است...

اگه نمی بوسی برو. اگه نمی ری حرف بزن. اگه حرف نمی زنی اون پنجره رو باز کن. اگه پنجره رو باز نم کنی واسم قهوه دم کن. اگه قهوه دم نمی کنی منو از خواب بیدار کن. اگه بیدارم نمی کنی تو خواب منو ببوس...

۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۲:۳۷ ۲ نظر
آ و ب