آدم هایی هستند که از یک جایی به بعد خندیدن را خیانت به رنج ها و زخم هایشان می دانند و دشمن قسم خورده ی خنده و لبخند می شوند...
آدم هایی هستند که از یک جایی به بعد خندیدن را خیانت به رنج ها و زخم هایشان می دانند و دشمن قسم خورده ی خنده و لبخند می شوند...
مردی از ازدحام مهمانی به تنهایی تراس پناه می برد. به لیوان شرابش نگاه می کند، می بوید، می نوشد و ط,م گیلاس را در دهانش احساس می کند. در سرخی مانده در ته لیوان لبخند زنی نمایان می شود. میخواهد ببوسدش ولی نمی تواند. زنی می آید. دستهایش را در موهایش فرو می برد. در موهای زنی که هیچ شباهتی به صاحب آن لبخند خیره سرانه ندارد...
مار به یاد آر. زیبا بودیم ما. معصوم بودیم ما. گاهی فرشته وار می خندیدیم و گاهی شیطانانه گناه می کردیم. ما را و مرا به یاد آر. زیبا بودیم ما...
خودکشی اولین و آخرین راه است برای کسی که غرورش جریحه دار شده...
شبیه موسایی که به نیل رسیده اما عصایش را گم کرده...