بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

اما جان می داد...

می آزاردم؛ تو را علی رغم تو دوست داشتن...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۴:۴۱ ۰ نظر
آ و ب

باید تو برگردی...

و اکنون در میان این سیاهی، این چاه، این برهوت کدامین دعا ما را از نفرینی که به آن دچار گشته ایم، نجات خواهد داد؟...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۴:۴۰ ۰ نظر
آ و ب

تموم می شه، می گذره...

این باران ها بوی تو را می دهند و این روزها چیزی از بودن تو نمی دانند...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۴:۳۹ ۰ نظر
آ و ب

بی کفایتی کلمات...

عشق از جایی شروع می شود که کلمات تمام می شوند...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۴:۳۸ ۰ نظر
آ و ب

روزی تو هم دچارش خواهی شد...

و تو ای کودک هنوز نمی دانی که گاهی تلاش برای فراموش کردن فقط باعث می شود بیش تر به یاد بیاوری و دیدن بعضی آدم ها فقط باعث بیش تر شدن دلتنگی به همان آدم ها می شود...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۴:۳۸ ۰ نظر
آ و ب

آدم ها...

آدم ها در بیست سالگی در چرخه‌های "همیشه" و "تا ابد" روزگارشان را سپری می کنند. در سی سالگی  با "تا کی؟" گلاویز می شوند. در چهل سالگی به ادراک "هرگز" نائل می شوند  و در میان سپیدی پنجاه سالگی نمی توانند خود را از پرسش بی امان "اسمش چه بود؟" رها کنند. آدم ها...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۴:۳۵ ۰ نظر
آ و ب

از خاک، از خاطره...

آه از تو که خاک خواستنی، آه از من که خنکای سقوطم...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۴:۰۵ ۰ نظر
آ و ب

آدمی ست دیگر...

آدمی می‌گوید حتا فکر نمی کردم به یادم باشی. آدمی دیگر به نابودی روزهایش در نبود او فکر می کند...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۴:۰۴ ۰ نظر
آ و ب

ولی مگه من؟...

چرا آدمی با لبخند به سوی آتشی می رود که می داند می سوزاند؟...
چرا آدمی خنجری را می بوسد که می داند خونش را جاری می کند؟...

+ شاید کمی دیوانگی به نظر برسد ولی مگر ما؟...
++ امتحان کرده ایم، می کنیم و خواهیم کرد. بدون هیچ گونه پشیمانی...
۰۲ دی ۹۷ ، ۰۴:۰۳ ۰ نظر
آ و ب

زودتر، خیلی زودتر...

برای دقیقه ای در آغوشم بگیر و تا ابد در آغوشم باش...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۴:۰۱ ۰ نظر
آ و ب