بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

عادی جذاب...

با معمولی ترین شرم ها...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۴۳ ۰ نظر
آ و ب

دیوارهای خانه برای من...

آره کلمنتاین، آره. شاید فراموش کردن همه چیز ممکن نباشد ولی به یاد نیاوردن شان چرا. ممکن. ممکن تر. خیلی ممکن تر...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۴۲ ۰ نظر
آ و ب

بی تکرار...

بی سیگار، بی لبخند، بی خاطره...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۴۰ ۰ نظر
آ و ب

نقطه

آدمی ارضا نشونده است...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۳۹ ۱ نظر
آ و ب

حالا می گویم باید همیشه دی باشد...

و من دیگر آدمی نیستم که در آغوش زمستان، به یاد اردیبهشت بیفتم و بهار بهار کنم...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۳۹ ۰ نظر
آ و ب

ایقان...

یقین کن که دیگر هرگز یقین نخواهی کرد...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۳۷ ۱ نظر
آ و ب

سریع تر از نفرین مادر...

سریع تر از رنگین کمان پاییزی، سریع تر از بوسه ای ممنوع، سریع تر از سقوطِ حقیرِ کلمه از ذهن به کاغذ...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۳۷ ۰ نظر
آ و ب

تا خاکستر سرد...

کارملیتا می گوید ما با بیش تر سوختن، زیباتر می شویم و زوربا می گوید برای شعله هایی که گر گرفته اند، فرقی نمی کند باد از کدوم سمت بیاد...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۳۵ ۰ نظر
آ و ب

حتا یک بار...

برای سال ها سال قرار گرفتن در یک قاب با انسان هایی که دیگر نمی توانی ببینی‌شان...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۳۳ ۱ نظر
آ و ب

کاغذ کهنه کاهی...

و حالا از چشمانم به جای اشک، حروف بی صدا می لغزند بر روی گونه هایم...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۳۲ ۱ نظر
آ و ب