بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

ایقان...

یقین کن که دیگر هرگز یقین نخواهی کرد...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۳۷ ۱ نظر
آ و ب

سریع تر از نفرین مادر...

سریع تر از رنگین کمان پاییزی، سریع تر از بوسه ای ممنوع، سریع تر از سقوطِ حقیرِ کلمه از ذهن به کاغذ...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۳۷ ۰ نظر
آ و ب

تا خاکستر سرد...

کارملیتا می گوید ما با بیش تر سوختن، زیباتر می شویم و زوربا می گوید برای شعله هایی که گر گرفته اند، فرقی نمی کند باد از کدوم سمت بیاد...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۳۵ ۰ نظر
آ و ب

حتا یک بار...

برای سال ها سال قرار گرفتن در یک قاب با انسان هایی که دیگر نمی توانی ببینی‌شان...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۳۳ ۱ نظر
آ و ب

کاغذ کهنه کاهی...

و حالا از چشمانم به جای اشک، حروف بی صدا می لغزند بر روی گونه هایم...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۳۲ ۱ نظر
آ و ب

چه فرقی می کنه رها کنه یا نه؟...

و گاهی دوست داشتن برای هیچ چیز کافی نیست و در عین حال تنها چیزی ست که می توان به آن دست برد و از پریدن دست برداشت...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۳۱ ۰ نظر
آ و ب

همیشه...

عشق همیشه در جایی که نمی توانیم برویم، منتظر ما می ماند...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۲۹ ۰ نظر
آ و ب

بیا و مرا ببر...

با تو می توان تمام راه ها را پیمود بی آنکه کلمه ای گفت. و آره. این هم قداست داره و هم کراهت...

۰۴ دی ۹۷ ، ۰۰:۲۹ ۰ نظر
آ و ب

زودتر از برف به قله...

زودتر از انتها به تو، زودتر از تاراج به تن...

۰۳ دی ۹۷ ، ۲۳:۴۷ ۰ نظر
آ و ب

و دستانی سرد...

از مسیری که تو رفته ای تنها، تنهایی برگشته؛ با چشمانی خیس...

۰۳ دی ۹۷ ، ۲۳:۴۵ ۰ نظر
آ و ب