بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

هوم... اوهوم...

واسم دست تکون بده کارملیتا، دست تکون بده عشق من...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۳:۱۵ ۰ نظر
آ و ب

تمام می شویم انگار...

گفت دیگه نمی تونم با بوسیدن بفهممت همونطور که نمی تونم با لمس کردن حست کنم...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۳:۱۵ ۰ نظر
آ و ب

از سقوط یا صعود...

سیاه عمیق است، عشق چاه و آسمان زندان، برای پرنده ای که بال‌هایش به رنگ خون درآمده اند...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۳:۱۴ ۰ نظر
آ و ب

ای نگاهت یأس صد گناه...

برای دیدن تو، برای خواندن توست هرچه که می گویم و نمی گویم ای صدایت صدای سکوتم...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۳:۱۲ ۰ نظر
آ و ب

تاراج؟ خاک...

دی، دی رسیده است ای فراموش نشده ترین گناه من و تنم بی دفاع ترین دشت در هجوم اسب‌های خاطره...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۳:۰۹ ۰ نظر
آ و ب

خالی تز از خالی...

چه لیلاها که سینه‌هایشان از دل خالی...
چه مجنون‌ها که وجودشان از جنون خالی...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۳:۰۸ ۰ نظر
آ و ب

فرشته‌ی کوچکی گفت...

دکمه‌های پیراهنت تبدیل به دروازه‌های فتح تنت... نه نه... نخواهند شد...
۰۲ دی ۹۷ ، ۰۳:۰۷ ۰ نظر
آ و ب

آه از آن زمستان...

آن زمستان خاک را لمس کردم و دیگر هرچه برایم از آسمان ها حرف زدند چیزی به یاد نیاوردم...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۳:۰۵ ۰ نظر
آ و ب

حد وسط؟ نداره....

توو این دنیای لعنتی باید از خوشحالی بعضیا ناراحت شد و طبیعتا از ناراحتی بعضیا خوشحال...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۳:۰۴ ۰ نظر
آ و ب

نمی ارزد مطلقا...

تنِ بی زخم ارزش لمس ندارد جانم تصدق خنده هات...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۳:۰۳ ۰ نظر
آ و ب