بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

شده یا کرده؟...

بد است که آدمی کسی را در درونش گم کرده باشد. بدتر آن که از گم کرده اش خبر نداشته باشد...

۲۹ آذر ۹۷ ، ۰۱:۵۲ ۰ نظر
آ و ب

دورها و دعاها...

در هر نفس، در هر قدم که از تو دور شدم احساس کردم هزاران فرسنگ به تو نزدیک و نزدیک و نزدیک تر شده ام...

۲۹ آذر ۹۷ ، ۰۱:۵۱ ۰ نظر
آ و ب

بتی...

هم چنان می خندد و می گوید که رنج، عاشقانه‌ی زیبای پروردگار توست...

۲۹ آذر ۹۷ ، ۰۱:۵۰ ۰ نظر
آ و ب

و ما از هستی...

هیچ نگاهی، هیچ لبخندی، هیچ نشانی نیست از هستی در این سیاهی که خلاصه‌ی تمام هستی ست...

۲۹ آذر ۹۷ ، ۰۱:۴۹ ۰ نظر
آ و ب

استیلای...

پیدایم کن
سرزمین استیصال، بیابان اندوه، در اسارت سیاه چادر فراق...

۲۹ آذر ۹۷ ، ۰۱:۴۷ ۰ نظر
آ و ب

پاییز پاییز می باریدم...

پرواز پرواز می رفت
پروانه پروانه می سوختم...

۲۹ آذر ۹۷ ، ۰۱:۴۶ ۰ نظر
آ و ب

شاید روزی...

بوسید و گفت می گذره؛ نمی گذره. کاش می دونست...

۲۹ آذر ۹۷ ، ۰۱:۴۴ ۰ نظر
آ و ب

چرا دوستم نداشتی؟...

پنجره ای باز. عکسی که بهم نمی خنده. بادی سرد. فانوسی خاموش. آسمانی بی ستاره. دودی مبهم. لیوانی نیمه. هارمونی محزون تنهایی...

۲۹ آذر ۹۷ ، ۰۱:۴۳ ۰ نظر
آ و ب

روزی می فهمی اش کارملیتا...

آخرین برنده، بدترین بازندس. مخصوصا وقتی پای زنا در میون باشه...

۲۹ آذر ۹۷ ، ۰۱:۴۲ ۰ نظر
آ و ب

شاید همین باشد...

همونقد که نمی تونم از فکر تو دور باشم، همونقدم نمی تونم نزدیکت باشم. اندوه همین است...

۲۹ آذر ۹۷ ، ۰۱:۴۱ ۰ نظر
آ و ب