بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

دیریست که ضرب‌آهنگ نامت...

و تکرار حروف نام تو تنها و تنها حسرت تمام چیزهای به دست نیافته و نرسیده‌ی زندگی‌ام را به یاد آورد...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۵۳ ۰ نظر
آ و ب

کجایی ماه؟ کجایی؟...

"ماه" هیچ چیز از شب های تاریکی که گمشدگان بدون حضور او زیسته اند نمی داند، نمی تواند که بداند...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۵۲ ۰ نظر
آ و ب

حالا هست. زیاد هم هست...

آن روزها جهان اینقد سرد و گنگ و مبهم و تاریک نبود جانم تصدق خنده هات...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۵۰ ۰ نظر
آ و ب

خیس. شور. زخمی...

بعضی وقتا دلت می خواهد گریه کنی؛ در حالی که ساعت هاست در تاریکی نشسته ای و گونه هایت...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۵۰ ۰ نظر
آ و ب

نخواهند بخشیدت...

لبانم، لبانت را لمس نمی کنند و کلمات کم می آورند برای غربت لبانم...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۴۹ ۰ نظر
آ و ب

نمی دانی...

چند شب فراموشت کردم و چند صبح دوباره به یادت آوردم. می دانی؟...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۴۸ ۰ نظر
آ و ب

جوکر...

آدم باید حواسش باشه که یه سری از کتابا رو کی می خونه، یه سری از فیلما رو کی می بینه و با یه سری از آدما کی معاشرت می کنه. آدم باید حواسش باشه که قهرماناش رو کی انتخاب می کنه...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۴۷ ۰ نظر
آ و ب

کوچید...

آسمان را وعده داد. بال هایم را شکست. پرواز کرد...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۴۶ ۰ نظر
آ و ب

نمی دونی کارملیتا؟...

و فقط گاهی فراموش کردن اتفاقی که هرگز رخ نداده آوار می شود بر روی سرت...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۴۵ ۰ نظر
آ و ب

از لب تا بت...

چیزی از عشق نمی دانست اما هنگام بوسیدن خدایی می کرد؛ فقط از این رو می توانستم بپرستمش...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۴۴ ۰ نظر
آ و ب