بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

فرقی نمی کند کی...

قلعه هایی از یخ می سازند و برای آمدن باران دعا می کنند. کودکان، کودکان گمشده. همیشه. همه جا...

۲۹ آذر ۹۷ ، ۰۰:۳۱ ۰ نظر
آ و ب

آره کلمنتاین...

هزاران کلمه بر زبانت می آید، هزاران حرف می گویی و هزاران کلمه می نویسی اما آن حرفی را که می خواهی و دوست داری و باید بزنی... نه... نمی توانی، نمی توانی اش...

+ و ما سرگشته کلمات شده ایم به امید این که لابلایِ سکوتِ کلمه ها آن حرف ناگفته رو بگوییم...

۲۹ آذر ۹۷ ، ۰۰:۲۹ ۰ نظر
آ و ب

بشکوه...

نه کلمنتاین نه. من از پشیمون نشدن از کارهامون حرف نمی زنم. من میگم باید آدم جوری زندگی کنه که بعدا بتونه به انتخاب هاش افتخار کنه...

۲۹ آذر ۹۷ ، ۰۰:۱۱ ۰ نظر
آ و ب

که افتادم، که زخم برداشتم...

از همان لحظات که نزدیک است صدایت بلند شود که آخ کجایی...

۲۹ آذر ۹۷ ، ۰۰:۰۹ ۰ نظر
آ و ب

لبانم نامهربانند، لبانم زشتند..

او که به نام کوچکم صدایم می زد، سال هاست که...
۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۹ ۰ نظر
آ و ب

در چه؟...

فراموشی پیروزی بزرگ است یا شکست بزرگ؟...

۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۸ ۱ نظر
آ و ب

و رد شدم...

گفت از نظر شخصیتی یه جورایی شبیه فراستی هستی. خندیدم. بلند، خیلی بلند خندیدم... 

۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۸ ۰ نظر
آ و ب

لعنتی...

بی خبری انسان از کسی که دوستش دارد جانکاه است. ذره به ذره و لحظه به لحظه قسمتی از قلبت کنده می شود و تو رفیق "هرگز" می شوی. یک صراحت وحشیانه که تنت را می لرزاند...

۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۶ ۰ نظر
آ و ب

#دی

درد یاد، زخم شرم، شیون شب...

۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۴ ۰ نظر
آ و ب

بمان و بوی شب بگیر...

زندگی کردن با این همه یاد و خاطره و اتفاق و انسان در ذهن و قلب سخت است. خستگی عمیقی را در درونم احساس می کنم و دلم خاموشی می خواهد و یک خواب طولانی...

۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۴ ۰ نظر
آ و ب