بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

ای خنکای خماری خواب‌هایم...

و هنوز هم شادترین روزهایم، آن‌هایی هستند که تو در شب‌شان به خوابم قدم گذاشته‌ای...

۲۷ آذر ۹۷ ، ۰۲:۱۶ ۰ نظر
آ و ب

نای نبودن...

شب روشن می‌شد. شب در هاله‌ای از بغض روشن می‌شد...

۲۷ آذر ۹۷ ، ۰۲:۱۳ ۰ نظر
آ و ب

و من چقد از هرگز خوشم می‌آید...

فرقی نمی‌کند نفرینی شوم باشی یا لطفی مقدس. هرگز رهایت نخواهم کرد. هرگز...

۲۷ آذر ۹۷ ، ۰۲:۱۳ ۰ نظر
آ و ب

می‌دانم که زیسته‌اید...

بعضی از شب‌ها هزار دود از میان لبانت بر‌می‌خیزد، هزار کلمه از انگشتانت کاغذ را آلوده می‌کند و هزار قطره اشک بی‌صدا شب و آسمان را به زانو در‌می‌آورد... و تو صبح‌اش بیدار می‌شوی. با چشمانی کبود، کلماتی سرگردان و دهانی تلخ. دوباره خود را در دستان سرد تنهایی می‌بینی. هیچ چیز تغییر نکرده است...

۲۷ آذر ۹۷ ، ۰۲:۱۰ ۰ نظر
آ و ب

من را و ما را...

اگر تاریکی ترساندت، اگر تنهایی آزردت، اگر تمنا گریاندت...روزی... به یاد آر، به یاد آر، به یاد آر...

۲۷ آذر ۹۷ ، ۰۲:۰۶ ۰ نظر
آ و ب

نفس به نفس...

تاراج کن تن‌ام را. بوسه به بوسه. لب به لب. لمس به لمس. دکمه به دکمه...

۲۷ آذر ۹۷ ، ۰۲:۰۴ ۰ نظر
آ و ب

و این دلتنگی سیلی زمان است...

و گاهی آدمی بی‌دلیل دل‌تنگ می‌شود. دلتنگ لبی که ساعتی پیش بوسیده است. دلتنگ بارانی که روز قبل خیس‌اش کرده است. دلتنگ نگاهی غم‌انگیز که ماه ‌ها پیش به آدمی دوخته شده است. دلتنگ آدمی که سال‌ها قبل‌تر تنها برای لحظه ای دیده است. می‌دانی کلمنتاین، گاهی آدم دلش حتی برای قارقار کلاغ‌های شهری که دوستش ندارد هم تنگ می‌شود...

۲۷ آذر ۹۷ ، ۰۲:۰۴ ۰ نظر
آ و ب

نه، نه، نه...

سیزیف، سیزیف کدام یک از ما بیش‌تر رنج کشیده؟ تویی که سال هاست سنگ‌ات را بالا می‌بری یا منی که عشقم را بر دوش ‌های نحیفم حمل می‌کنم؟...

+ این درد نباید درمان بشود - اگر درمانی داشته باشد... زیرا آن موقع چشمی بی برق خواهم داشت و دلی مرده...

۲۷ آذر ۹۷ ، ۰۲:۰۰ ۰ نظر
آ و ب

که نیست، که نمی‌بینی...

آدم باید حواسش باشه که تو روزای بدبختی سرش رو می‌ذاره رو شونه‌ی کی، دستای کی براش تکیه‌گاه می ‌شه، آغوش کی برای پناهگاه می‌شه. آدم حتی در بدبخت‌ترین روزاش هم نباید سرش رو هر شونه‌ای بذاره. آدم باید خیلی حواسش باشه...

۲۷ آذر ۹۷ ، ۰۱:۵۷ ۰ نظر
آ و ب

"چشمان کیست"، نه؟...

هر آدمی روزی به اونجا می‌رسه که بایسته جلوی آینه و آدم درون آینه رو نشناسه. نهایت مصیبت هر آدمی، غریبه شدن با خودشه...

۲۷ آذر ۹۷ ، ۰۱:۵۵ ۰ نظر
آ و ب