بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

هرگز یا همیشه؟...

فردایی که در آن قرار است همه چیز تمام شود کی فرا خواهد رسید فئودور؟...

۰۵ آبان ۹۷ ، ۲۳:۵۲ ۰ نظر
آ و ب

از بلندا دیدمش...

بلندای اندوه و خنکای مجروح...

۰۵ آبان ۹۷ ، ۲۳:۵۱ ۰ نظر
آ و ب

آه ای گم شده...

آه ای کودک گمشده! تو با آن صدای ترد و استوار و محکم ات مرا به آن سوتر از ابدیت و ملکوت می بری و فکر نمی کنی به مصیبت این بی چاره در شب هایی که بی صدای تو به صبح می رسد. آه ای کودک گمشده! به روشن کردن شب های سیاهم ادامه بده و تمامی نشناس...

۰۵ آبان ۹۷ ، ۲۳:۵۰ ۰ نظر
آ و ب

از تای تنهایی حتا...

+ تنهایی؟ _ بیماری بدخیم مزمن وحشتناکی که به طرز عجیبی دوستش داری و نمی خواهی درمان شود...
۰۵ آبان ۹۷ ، ۲۳:۴۸ ۰ نظر
آ و ب

چند خطی ها...

مرد می نوشت فقط برای این که نوشته باشد. زن می خواند فقط برای این که خوانده باشد. عشق در بین آنان شروع شد بی آن که خود بدانند. هوس بود که آنان را در آغوش هم قرار داد بی آن که خود بدانند. آخرین بوسه ها را تقدیم هم کردند بی آن که خود بدانند. مرد دیگر نمی نوشت. زن دیگر نمی خواند. عشق در میان آنان تمام شد بی آن که خود بدانند...

۰۵ آبان ۹۷ ، ۲۳:۴۵ ۰ نظر
آ و ب

ol ve kal

...yakamoz ol gece

۰۵ آبان ۹۷ ، ۲۳:۴۲ ۰ نظر
آ و ب

نفرین بر صلیب...

نفرین بر کرختیِ عادت. نفرین بر رخوت. نفرین بر جلجتا. نفرین بر سرخ. نفرین بر چشم...

۰۵ آبان ۹۷ ، ۲۳:۴۲ ۰ نظر
آ و ب

ملکوت بی لب...

و حالا ملکوت، ملکوتِ اغواگر در خوابِ آرام خویش به خواب ابدی فرو  رفته است...

۰۵ آبان ۹۷ ، ۲۳:۴۱ ۰ نظر
آ و ب

ای ماه زخم خورده...

گل ها را بر تن کرده ای، بر ساحل قدم گذاشته ای، گریسته ای و یک دربا با تو اشک ریخته است...

۰۵ آبان ۹۷ ، ۲۳:۴۰ ۰ نظر
آ و ب

برایت جوابی ندارم...

قلب من آتش گرفته و سوخته و خاکستر شده و تو می پرسی که چرا دستانم این چنین گرم است؟...

۰۵ آبان ۹۷ ، ۲۳:۳۹ ۰ نظر
آ و ب