بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

لبانت به لبانم جان می دهند...

گفت: سیگار اصلا به دستات نمیاد. لبخند زد. به لبات که دیگه نگم...
همین ها، همین جملات ساده برای دوست داشتنش کافی هستند کلمنتاین؟...

۱۴ شهریور ۹۷ ، ۰۴:۵۳ ۰ نظر
آ و ب

ولی بوی شکوفه میداد...

آغوشِ مغشوش...

۱۴ شهریور ۹۷ ، ۰۴:۳۱ ۰ نظر
آ و ب

روزی کشف خواهیم کرد...

چگونه آن همه معصومیت را در آن یک وجب صورت جا داده است؟ و چگونه با آن همه معصومیت، این همه انسان را به گناه می کشاند؟...
۱۴ شهریور ۹۷ ، ۰۴:۲۹ ۰ نظر
آ و ب

daha kimseler cozememis

...ask mi kaderi kovalar yoksa kader mi aski

۱۴ شهریور ۹۷ ، ۰۴:۲۶ ۰ نظر
آ و ب

دریا، مه یا آغوش...

بی انتها بود، زلالِ نرمِ آغوشش...

۱۴ شهریور ۹۷ ، ۰۴:۲۵ ۰ نظر
آ و ب

رازهای کوچک...

فردا هم فرا خواهد رسید. فردا هم باز هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. فردا زخم هایم عمیق تر، حسرت هایم بلندتر، فریادهایم کوتاه تر و سیگارهایم تلخ تر خواهند بود. فردا دوباره به بیهودگی و پوچی این دنیا پی خواهم برد. فردا دیوانه تر و مست تر به عشق اعتراف خواهم کرد. فردا ابلهانه تر خواهم خندید. فردا هم به دیدار تو، گل ها ،باران ها، دریاها، موج ها، شقایق ها و مریم ها نخواهم رسید. فردا هیچ چیز خوبی نخواهد داشت. فردا در همین نزدیکی ست. فردا دوان دوان به دنبال دریچه ای خواهم بود تا رد نور ماه را بتوانم پیدا کنم. فردا هم مالیخولیای خواب هایم را در بیداری به تعبیر خواهم کشید. فردا عطر تنت را به دست بادها خواهم داد تا به سرزمین فراموشی ببرد. فردا فردا فردا...


شاید هم فردا در آغوش کسی که زیبایی را به زانو در آورده است به یادت بیفتم، بلند شوم، سیگارم را روشن کنم و شانه بر شانه ی عکس هایت با تو در میان گریه بخندم و تو باز خبردار نشوی و این را به معنای عشق تفسیر نکنی. فردا  فردا فردا...

۱۴ شهریور ۹۷ ، ۰۴:۲۴ ۱ نظر
آ و ب

عیسا دلم برای تو بیشتر از موسا تنگ شده...

تنهایی. تنهایی بزرگ، عمیق و آرام. به سان تنهایی عیسی در جتسیمانی...

۱۴ شهریور ۹۷ ، ۰۴:۱۱ ۰ نظر
آ و ب

چند تبر، چند بت؟....

ما بت ها را با دستان خودمان می سازیم، آنان را می پرستیم، آرزوهایمان را از آنان می خواهیم، جوابی نمی گیریم، نا امید می شویم، به آنها ناسزا می گوییم، رو بر می گردانیم و آنان را می شکنیم، چه کوچک باشند چه بزرگ...

۱۴ شهریور ۹۷ ، ۰۴:۰۹ ۰ نظر
آ و ب

بزرگترین پشیونی یا کوچکترین؟...

باید همین حالا بیایی و در آغوشم بگیری. شاید به اندازه یک امروز زنده باشم...

۱۴ شهریور ۹۷ ، ۰۴:۰۶ ۰ نظر
آ و ب

می روی ،می رویم، می روم...

چیزی در میان ما گم شده بود. من فکر می کردم خداحافظی، تو فکر می کردی عشق...

۱۴ شهریور ۹۷ ، ۰۴:۰۳ ۰ نظر
آ و ب