بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

دست می کشم، به تن گرم زخم...

نیاز به مهمیز شکنجه برای ادامه زندگی...

۲۶ تیر ۹۷ ، ۱۵:۰۷ ۰ نظر
آ و ب

چند بار گریستمت؟...

از میان باران ها آمده بود. باران ها خیسش کرده بودند. قطرات باران روی موهایش را بوسیدم. طعم اشک می دادند...

۲۶ تیر ۹۷ ، ۱۵:۰۵ ۰ نظر
آ و ب

شعله های جاودانگی...

هرگز کسانی را که در آغوشمان گریه کرده اند را فراموش نخواهیم کرد، هرگز از قلب کسانی که در اغوششان گریه کردیم فراموش نخواهیم شد...

۲۶ تیر ۹۷ ، ۱۵:۰۴ ۰ نظر
آ و ب

بی لهجه خواهم مرد ماه...

انگار از آخرین باری که دیده بودمش یک ابدیت گذشته بود. جانم تصدق خنده هات، از بلند افتادم. نگاهت پرتگاه بود. نگاه سردت، سبکیِ سقوط بود. سیاه زیباترینت کرده بود. می درخشیدی. لبانت. گونه هایت.  چشمانت. دستانت. برق می زد اصلا دندان هایت. آفتاب شده بودی برایم. اونجوری نگام نکن که همه چی گذشته، رد شده و از یاد رفته. و اندوه شاید همین باشد. متاسفم از هوایی که آزارت می دهد. متاسفم از بارانی که نمی گیرد. متاسفم از سیگارهایی که روشن می شوند. متاسفم از بوسه ای که دریغ می کنی. سلامتی ساعت هفت عصر؟ سلامتی مردای نیمه وقت...

۲۶ تیر ۹۷ ، ۱۵:۰۱ ۲ نظر
آ و ب

ابتلای هرزگی...

مبتلا به بطالت...

۲۶ تیر ۹۷ ، ۱۴:۵۰ ۰ نظر
آ و ب

ادم گاهی می مونه...

من کتاب خالی از کلمه ام تو اما انجیلی...

۲۶ تیر ۹۷ ، ۱۴:۴۹ ۰ نظر
آ و ب

سیگارت تموم شد؟ بریم؟...

راه های مستقیم همیشه دورترین فاصله تا مقصد را دارند؟...

۲۶ تیر ۹۷ ، ۱۴:۴۸ ۰ نظر
آ و ب

بیش از اندازه کسخلید....

شاید همه بتوانند بدانند و بفهمند ولی مطلقا هیچ کس درک نمی کند، مطلقا هیچ کس نمی تواند که درک کند...

۲۶ تیر ۹۷ ، ۱۴:۴۵ ۰ نظر
آ و ب

چند سال دویدم...

تداعی شدن خاطراتی که در آن تمام لبخندها محو، تمام دیوانگی ها بی ارزش و تمام دوستی ها به شکل دشمنی به چشم می آیند...

۲۶ تیر ۹۷ ، ۱۴:۴۳ ۰ نظر
آ و ب

متاسفم برایت آهوی عصر....

آلوده بودم به تو
چون بتی به پرستش
چون زاهدی به گناه
چون شرابی به مستی
چون ستاره ای به نور
چون لبی به سرخی
آلوده بودم به تو، به گناه تو...

۲۶ تیر ۹۷ ، ۱۴:۴۱ ۰ نظر
آ و ب