بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

تمام سهم تو...

در چشم تو جهان همیشه به عنوان یک متن همواره باز خواهد ماند و فرقی نمی‌کند که از کدام گوشه وارد این متن بشوی؛ تو فراتر از مغزهای معیوبی هستی که خود را در یک خط و بند محدود می‌کنند و از دیگر خطوط غافل می‌شوند. تمنایم برایت همیشه چنین عاقل ماندنی‌ست که دچار غفلت نشوی و از لذت کشف و شهود و ادراک در خطوط و صفحات مختلف و متنوع، به اوج برسی و محرومیتی را با دستان خودت برای خودن نیافرینی که در نگاه فردایت به اکنونت، دچار آن حس حسرت آهسته‌ای بشوی که به تشویشت بیندازد...

۱۳ مهر ۹۹ ، ۲۳:۱۳ ۰ نظر
آ و ب

اعتراف تو، شکنجه‌ی من است...

همه چیز را می‌گویم. هیچ چیز را را از قلم نمی‌اندازم. از شکنجه‌ام کم نخواهد کرد اما من دیگر در میل به اعتراف به هر نقصانم به سر می‌برم. زیسته‌هایم که تمام شد، نازیسته‌هایم چشمانت را گشاد خواهد کرد و از تعجب، دهانم را باز خواهم کرد در بزرگ‌ترینی که می‌تواند و خواهم خندید. تو از شکنجه خسته خواهی شد و من از اعتراف نه. برای همین ترسی نیست در من از رفتنت به سمت روش‌هایی که تابحال نیازموده‌ای. دیگر چنان با درد یکی شده‌ام که فقط زجر کشیدن مدام شاید آرامم کند. تو به امید بردن تلاش می‌کنی اما من خالی‌ام از تلاش حتی. که برد و باخت بی‌معناست وقتی برنده همیشه  قمارخانه‌ست...

۱۳ مهر ۹۹ ، ۱۹:۱۹ ۰ نظر
آ و ب

هاری مسری...

"کمیت" جایی از تو را سالم باقی نگذاشته است. هر گوشه‌ی تنت، آلوده‌ی هرزه دهان بی‌‌موقع باز شده‌اش؛ در حوالی‌ِ "بیشتر" پرسه می‌زنی. عددها، عددها تو را دیوانه کرده و شهوتِ "مالکیت" تو را به ادامه می‌خواند. به امید بیش‌تر، پذیرای هر چه باشد هستی از ته دل. و صاحب قلاده‌هایت این را خیلی خوب می‌دانند...

۱۳ مهر ۹۹ ، ۱۹:۱۳ ۰ نظر
آ و ب

پنهان و عریان...

پوست‌ها در هوس سوختن و آمیختگی انکار به ابرویت؛ که اگر دهان بر دهانت بگذارم، روحت را بمکم...

۱۳ مهر ۹۹ ، ۰۰:۳۱ ۰ نظر
آ و ب

زنده‌تر از تن...

از ما نیست، او که با ما نیست؛ اما خود ماست او که در ما‌ست...

۱۲ مهر ۹۹ ، ۲۱:۱۹ ۰ نظر
آ و ب

متاسفم عزیزم...

مکثی در انجام کاری که مشغول انجام دادنش هستی. احساسی از جنس لخت شدن در مقابل دیگری. خجالتی فراموش‌شده. به یاد آوردن اولین بار نبودن. به یاد آمدن بسیار انجام دادن. تندتر کنده شدن لباس از روی جنده با دستان خودش...

۱۲ مهر ۹۹ ، ۲۱:۱۴ ۰ نظر
آ و ب

خطی پاک می‌شود...

نمک بر زخم، استخوان در گلو، چاقو در قرنیه؛ چرا ذره‌ای تغییر در تو پیدا نمی‌کنم پس از لحظه‌ی اولی که دیده‌امت تا کنون؟ چه قدر دلم می‌خواست، ذره‌ای عوض شده باشی. بهتر بشوی. من هم بتوانم کنار بیایم و قبول کن و بقبولانم به خودم که می‌توان در تو چیزی را دوست دارد. حداقل آن قدر کوچک که بتوانم برایت دل بسوزانم. تو عوض نشدی و واسه همین انتظارم واست از بهترین‌هاست. هرچه زودتر هم، بهتر...

۱۲ مهر ۹۹ ، ۲۱:۱۲ ۰ نظر
آ و ب

پرمشغله بودن...

روزهای کندتر از ساعات و شتابان دویدن از پی‌اش و نرسیدن به گردش و نگنجیدن در چرخش عقربه‌ها...

۱۱ مهر ۹۹ ، ۲۰:۱۰ ۰ نظر
آ و ب

نایت را می‌برند...

ریشه دواندن‌هایی که شاخ و برگ‌هایشان از هر طرفی بیرون می‌زند و فاصله نمی‌فهمند و در بی‌موعد، نفست را بند می‌آورند...

۱۱ مهر ۹۹ ، ۲۰:۰۸ ۰ نظر
آ و ب

اجباری؟...

حدس می‌زنم از دید حاکمیت مطرح کردن حذف حجاب اجباری، کارکردی شبیه به ادعای دروغ تقلب در سال هشتاد و هشت دارد. به این معنی که از نظر آن‌ها، این کار کارکردی به عنوان نمادی برای به کرسی نشانده شدن حرف مخالفین، نمونه‌ای شکست سیاسی و فرهنگی و دینی جمهوری اسلامی و باز شدن خاکریزی برای به دست آوردن دیگر خواسته‌های آنان می‌باشد. چنانکه در سال هشتاد و هشت هم در صورت پذیرش ادعای تقلب، حرف‌های دیگری از حذف ولایت فقیه، برچیده شدن شورای نگهبان، حذف پسوند اسلامی و ... زده می‌شد؛ در صورت حذف حجاب اجباری هم درخواست‌هایی از قبیل حذف قصاص، حذف زنا، به رسمیت شناخته شدن همجنس‌بازی، دایر شدن تجارت جنسی همانند تایلند، آزادی مشروبات الکلی و .. را شاهد خواهد بود. مهم‌ترین دلیل برای برجا ماندن در نقطه‌ی اول و عدم عبور از خطر قرمزها را هم باید در همین‌جا پیدا کرد. حاکمیت می‌داند که کوتاه امدن در این مورد، به معنی شکست تمام چیزهایی که برای آن کوشیده و تلاش کرده است، می‌باشد و می‌تواند این اولین قدم به صورت دومینو واری دیگر شکست‌ها را هم به دنبال داشته باشد. برای همین هر چه قدر هم که از دولت اول اصلاحات آزادی‌ها و اغماض‌هایی را در اجرای این خواست خود داشته، اما سفت و سخت از لزوم اجرای آن هم دفاع می‌کند و پا پس نمی‌کشد. و اگر در عمل به حداقل‌هایی به صورت غیر رسمی رضایت می‌دهد اما برای به دست آوردن حمایت مراجع دینی و قشر مذهبی‌ای که خود را دلبسته‌ی نظام می‌دانند، گاه و بیگاه هم با اظهارات و عمل‌هایی پایبند بودنش به این کار را خاطر نشان می‌کند. دقیقا همانند قضیه‌ی هشتاد و هشت که هنوز هم در زبان فتنه کرده‌اند و فلان اما در عمل فرآیند بازگشت به قدرتِ افراد دخیل در آن قضیه و بهمان رخ می‌دهد. 

۱۱ مهر ۹۹ ، ۱۸:۰۰ ۰ نظر
آ و ب