بابا یه سریاتون که هنوز با زندگی لاس میزنین. جرأت به خرج بدین و خودتون رو بندازید توو آغوشش. بابا آدم لاس میزنه تا برسه به سکس. نه اینکه یه عمر لاس بزنه و تباه کنه خودش رو. تموم تلخیا و زشتیا و سیاهی و بدیاش رو ببینین و بپذیرین و نق نزنین. دنیا همینه. زندگی همینه. چند میلیون سال قبل من و تو بوده و احتمالا چند میلیون بعد هم خواهد بود. اینا که فکر کردن و ناراحت شدن ندارن. آدما دروغ میگن. آدما همدیگرو میکشن. آدما خیانت میکنن. آدما میزنن توو سر همدیگه. جرأت کنید و از آلوده کردن و آلوده شدن خودتون نترسین. بیفتین. بلند شین. بجنگین. بزنین. بخورین. ناامید بشین. ناامید کنین. شک کنین تا به یقین برسین. به یقیناتون شک کنین تا مومن شین به بعضی چیزا. بخندین و مست کنین و های بشین و دیوونه‌بازی دربیارین. به وقتش هم فحش غلیظ بدین و رگ گردنتون بزنه بیرون و با بلندترین صدا، داد بکشین. زندگی همیناس دیگه. تجربه کنین و اجازه‌ی تجربه کردن بدین به بقیه. یاد بگیرین و یاد بدین. ببازین. ببرین. اگه چیزی بود واسه بردن و باختن و به دست آوردن و از دست دادن. به تخمم که الآن یا فردا یا یه سال بعد یا ده سال بعد مرگمون چی میگن درباره‌مون. بابا زندگی همه‌ی این چیزا با همه. همونقد که تنهایی هست، دوست داشتن و داشته شدن هم هست. همونقدر که تلخی و رنج هست، زیبایی و جمال و جلال الهی هم هست والله قسم. علی حاتمی که از زبان کمال‌الملک گفت هنر همین فرشه؛ دریغ از یه عمر زندگی که یه نگاه به زیر پام ننداختم. شعرم همون زنیه که از وسط جمع پا میشه میره یه گوشه و پستونش رو میذاره دهن بچش تا شیر بخوره. فیلمم همون لحظه‌ایه که طرف مقابلت دروغ میگه و تو اصل قضیه رو میدونی. کتابم تموم حرفای همیشگی به ظاهر بی‌اهمتیه که هر روز و شب تکرار میشه. آهان. دستتُ بذار زیر چونش. بلندش کن. چشات زل بزنه به عمق سیاهی چشاش. شروع کن به خوردن لبای گوشتی لحظه...