بهار گمشده‎‌ی آرزوها...

۱۰۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

زن ،زخم، زندگی...

داغ کردن زخم برای تسکین درد...

۰۵ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۳۵ ۲ نظر
زوربای بازرگانی

یا داری یا نداری...

لیاقت در یاد ثبت شدن...

۰۵ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۳۳ ۱ نظر
زوربای بازرگانی

باید لمسش کرد...

هولناکیِ جذابی دارد، آشنایی با تاریکیِ روحِ آدم ها...

۰۵ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۳۱ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

روراست...

و ما سکوت را در پشت سیم تلفن گریه می کردیم...

۰۵ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۳۰ ۱ نظر
زوربای بازرگانی

سراسر تاریکی و خستگی..

aynen sairin dedigi gibi: yine yillar gececek ve geride benden bir iz kalmayacak. yorgun ruhumu karanlik ve soguk kusatacak...

۰۵ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۲۹ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

بین زندگی و مرگ فقط بی حوصلگی ست...

احساس می کنم کم آورده ام و به دستان شیطان بوسه زده ام. از این که طنابش را بر گردنم افکنده، نه احساس خفگی می کنم و نه شرم. حالا دیگر نه جهنمی که جهنم شده ام. فرقی نمی کند تقاص و تاوان هفتاد یا هشتاد یا بیست سال گناه، تا ابد سوختن باشد. ما ابدی خواهیم بود، حتی اگر بسوزیم، حتی اگر جهنمی باشیم...

۰۵ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۲۷ ۱ نظر
زوربای بازرگانی

حتی از بوسه خسته ام...

ای رخوتِ پس از هم آغوشی، در میانِ تختِ خالی از روحِ عصر...

۰۵ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۲۴ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

می خندید این جور مواقع...

اشک های مادرت سُر خورده رو تک به تک نخ های این شال عزیزم...

۰۵ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۲۳ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

متاسفم از مرگی که دارد...

bir ihtimal daha var. oda olmek mi dersin..

۰۵ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۲۱ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

که فاصله سخت جان است...

و عشق آن سوتر از ابدیت، با گلی سرخ بر سینه منتظر ما بود. در همان جایی که نمی توانیم برویم. در همان جایی که نمی توانیم برسیم...

۰۵ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۲۰ ۰ نظر
زوربای بازرگانی