بهار گمشده‎‌ی آرزوها...

۴۳ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

آبان 98...

جیب‌های خالی، مشت‌های گره‌کرده و چشمان خونین...

۳۰ آبان ۹۸ ، ۱۷:۳۷ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

از حال ما پرسیده باشی اگر...

اسیر شده در میانِ کلماتِ الکنِ عاجز و افتاده در صحرایِ غربتِ بی همدم و هم‌کلامِ هرروزه‌یِ دروغگویانِ پستِ رذل و وفاوادار به اندوهِ بی‌امانِ ماه و پابندِ سربلندی در روزگار گردنهایِ کج اما هنوز هم "یک نفس‌کِش امیدوار ساده سرراست"...

۲۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۱۳ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

10 کلمه مورد علاقه...

زمستان، زخم، برف، ملکوت، اغوا، وسوسه، سودا، شانه، نسیان و مالیخولیا...

۲۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۰۹ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

این گونه خواهی فهمید...

یک روز، وسوسه‌ام را تن کن. به خیابان برو. بایست. بغض کن و ببین که چگونه تمام شهر مرا پوشیده. این گونه می فهمی عذابِ هر روز تکرار شونده‌یِ تمام نشناسِ نفرت‌آور را در من...

۲۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۰۸ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

بد زمانه ای...

کاش لب‌هایمان را می بوییدند. شاید کسی گفته بود دوستت دارم...

۲۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۰۶ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

بیزارم، بیزارم، بیزار...

از این دریغ، از این شاید که هر بار هر روز به تو ختم می شود، بیزارم...

۲۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۰۵ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

آه...

از یوسف‌ام، بوی پیراهن‌اش هم نمانده حتی...

۲۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۰۴ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

اتنخاب با خودمونه...

عاقلان در اثر زخم هایشان پوست‌ کلفت می شوند مجانین اما پوست انداختن را یاد می گیرند....

۲۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۰۳ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

بوی زخم...

دیگر منتظر نمی مانم. دیگر عجله نمی کنم. دیگر ناامید نمی شوم. دیگر اشک نمی ریزم. دیگر ترکیبِ خاکستری و سیاه، باران و شب، ماه، آسمان، دلتنگی و سیگار حواسم را پرت نمی کند...

۲۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۰۰ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

همیشه دیر...

و اکنون برای همه چیز دیر شده است؛ برای دوست داشتنم، برای انقلاب و حتی برای مرگ...

۲۵ آبان ۹۸ ، ۲۲:۵۵ ۰ نظر
زوربای بازرگانی