چشم‌هایت غمگین‌ترین چشم‌های عمر من بوده؛ حتا وقتی با صدای بلند خندیده‌‎ای من چشم‌هایت را دیده‌ام که غمگین‌اند. غمی که من را مطمئن می‌کند هر جای دنیا بروی از آغوش ابتذال به خودت بازمی‌گردی. غرقگی در ابتذال این جهان از چشم‌های تو برنمی‌آید. چیزی که بیش‌تر از همه در تو دوست دارم، تلاشی نکردن است. برای اینکه خودت را برای دیگران تبیین کنی. همیشه همینقدر آزاد می‌خواهمت. همیشه همینقدر وسیع. همینقدر غمگین و البته می‌دانم که می‌دانی غم فضیلت نیست...