روزهایی هم هست عزیزم، روزهای لای خستگی به خانه رسیدن و ترکیدن شقیقهها از حجم کردهها و دیدهها و شنیدهها... آرزوی فرو کردن دریل در سر و فواره زدن خون... روزهای زیباییِ درنده...