یک لحظه هم به خودت می‌آیی و می‌‎بینی داری به این فکر می‌کنی که چه خوب می‌شد اگر می‌توانستی به خاطر نویسندگان مورد علاقه‌ات، وقت می‌گذاشتی و زبانشان را یاد می‌گرفتی تا بدون نیاز به واسطه، نوشته‌هایشان را بخوانی؛ اما سنت بالاتر رفته و گشادتر و تنبل‌تر شده‌ای و استهلاک تمام این سال‌ها توانت را کم کرده است. پس همانجا، در ناکجای درونت، به دنیا نیامده دفنش می‌کنی...