هنوز نمی‌توانم برایت بمیرم. تو هنوز چیزهایی برای از دست دادن داری. در روز از دست دادنشان، بر باد دادن آن‌ها به دستان خودت، به گا دادن ‌آن‌ها با تصمیمات خودت، در آن روز، در آن شکوه مضحک و سخره‌آمیزت، در روزی که همه چیز را به گا داده‌ای، برایت خواهم مرد...