"الرساله"ی مصطفی عقاد از همان آغاز نوید یک فیلم کامل را می‌دهد؛ آغازی که در آن سه قاصد پیامبر نامه‌های او را به سه پادشاه بزرگ ایران و روم و مصر می‌رسانند و برخوردهای متکبرانه‌ی آنان با نامه‌ها، در زمان کوتاهی با فتح سرزمین‌هایشان توسط سپاه اسلام جواب داده می‌شود. اگر نادیده گرفتن غدیرخم، دلاوری‌ها و جراحت‌های حضرت امیر در جنگ‌ احد و زندگی شخصی و اهل بیت پیامبر را در نظر نگیریم، فیلم در فاصله‌ی خوبی از دعوای اهل سنت و تشیع می‌ایستد و حرف خود را می‌زند. شهر مرکزی و محوری آن زمان، مکه با تکبر اشراف و ظلم به زیردستان و رواج بت‌پرستی در آستانه‌ی بعثت اخرین پیامبر خدا نشانه‌های خوبی از نحوه‌ی زندگی مستکبرانه و قبول این زندگی و حتی تبعیت بی‌چون و چرا از عقاید پدران و اجداد را در مقابل تماشاگر قرار می‌دهد. جنگ‌افزارها، لباس‌ها، خانه‌ها و حتی کعبه به خوبی مطابق با زمان و مکان آن روزگار طراحی شده‌اند و تفاوت نوع پوشش امپراطوران سه‌گانه با اشراف مکه و مدینه به خوبی مشهود است. پیامبران بزرگی چون موسی، عیسی و محمد هم برای واژگون‌سازی تمدن‌های موجود و هم پایه‌گذاری و حرکت به سوی تمدن موعود با تمام مشخصات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و الهی مأمور شده بوده‌اند و طبیعی‌ست که رسول خدا هم با زنده به گور کردن دختران مخالف باشد و هم با برتری اربابان بر برده‌ها. هم موحدین مسیحی را پاس بدارد و هم مشرکین را انکار کند و سختی شعب ابی‌طالب را به جان بخرد. اما همگام با این تغییر جهانی، آنان آمده بوده‌اند تا معادلات درونی انسانی را نیز تحت تأثیر قرار دهند؛ برای همین صحنه‌ی سرباز زدن بلال از کوبیدن شلاق بر عمار و قبول شکنجه، عظمتی فوق‌العاده پیدا می‌کند. بلال تحت تأثیر رسول خدا، نمی‌تواند دستور ارباب زمینی را ارجح بر ارباب حقیقی خود یعنی خدا بداند و حاضر است تاوان این انتخاب را به هر نحوی بپردازد. برای همین هم رو در رو قرار گرفتن پسران با پدران و برادران با خواهران اجتناب‌ناپذیر است. با در نظر گرفتن این‌ها می‌توان دیدار آیت‌الله سیستانی با پاپ را یکی از بی‌اهمیت‌ترین اخبار برجسته توسط رسانه‌های جهانی خواند. پاپی که در مقابل جنایات مختلف کشورهای قلدر ساکت است، به دیدار کسی می‌رود که حتی بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی توسط آمریکا جرأت ندارد تا به صراحت بانی احراج نظامیان ان کشور از عراق شود و در مقاطع مختلفی حتی به نفع آمریکا و به ضرر چین، سبب استعفای دو نخست‌وزیر عراق هم می‌شود. برای همین خنده‌دار است که یک طرف دیدار بگوید سال‌هاست با اشخاص سیاسی دیدار نکرده‌ام و ذهن ما به سمت دیدار ایشان با ملیجک ریش‌پروفسوری و آخوند ریش‌رنگی نرود. آن دو به سهم خود در به وجود آمدن وضع موجود مقصرند و نمی‌توانند کاری در جهت هدایت انسان به وضع موعود آرمانی انجام دهند. نه اثری از عیسی در آن و نه اثری از محمد در این. هوشمندی پیامبر در جهت مرزبندی با خشونت و خونریزی در جریان جدال گسترش اسلام با بت‌پرستان مکه، با حضور و رهبری و دستورهای ایشان در هنگامه‌‌ی نبردها جبران می‌شود و با عیسای انسان‌ساخته‌ای مواجه نیستیم که به هنگام سیلی خوردن سمت راست صورتش، سمت چپش را پیشکش کند. این ویژگی، با مشرکان و کافران سرسخت و با مومنان مهربان، که اصلی قرآنی‌ست به تمامی در علی هم تبلور می‌یابد و علی میدان‌های خندق و خیبر و احد و بدر، شب‌ها در چاه‌ها می‌گرید و ادامه می‌یابد تا خمینی کبیر که هم شعر می‌گوید و هم ابایی از اعدام چندین هزار نفر یاغی که قصد عملیات مسلحانه دارند، ندارد. آنتونی کوئین با ورود فوق‌العاده و ایفای نقشی مجذوب‌کننده، حمزه را به شکلی جاندار و تکیه‌گاه پیامبر بازسازی و جاودانه می‌کند. فیلم‌ نه لحظه‌های ویژه‌ی چندانی دارد و نه جنگ‌های خارق‌العاده‌ای. اما موسیقی خیلی خوب و روایتی درست و دقیق دارد. نمی‌توان بعد از تماشای این فیلم نیم‌نگاهی به فیلم مجیدی نینداخت. فیلمی که آغازی بد و پایانی افتضاح دارد و نحوه‌ی گسترش اسلام را نمی‌تواند نشان بدهد و میلیون‌ها دلار هم خرج موسیقی بد و جلوه‌های ویژه‌ی بدش می‌شود؛ اما پیامبر عقاد، بشری‌ست مثل دیگران. بشری که هاله‌ی نور ندارد، قدرت ماورایی ندارد. بشری که از کودکان طائف سنگ می‌خورد، که همراه با دیگران و مثل دیگران آجر حمل می‌کند. بشری که مهربانانه پیروانش را به برخورد انسانی و اسلامی با اسرا فرا می‌خواند، بشری که به وقتش رحیم و به وقتش شدید است. بشری که مذاکره‌اش هم راهبردی برای گسترش اسلام و قتح مکه است. بشری که میان مرد و زن، سیاه و سفید تفاوتی قائل نمی‌شود. بشری که مردگان را زنده نمی‌کند، از آستینش نور خارج نمی‌شود. بشری که معجزه‌اش کلام خداست و کتاب. "بشری که از قلب‌ها نفوذ می‌کند، نه از دیوارها"...