بهار گمشده‎‌ی آرزوها...

۱۸۹ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

کار من و تو از خبر گذشته...

خبرت را از من نمی گیرند. خبر از این بدتر هم سراغ داری؟...

۰۲ آبان ۹۷ ، ۰۴:۴۷ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

بی بال، بی لبخند...

از مسیری که تو رفته ای تنها فرشتگان سیاه بازگشته اند...

۰۲ آبان ۹۷ ، ۰۴:۳۸ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

که آه و آه و آه...

هر قدمت چندین سال قدمت دارد...

۰۲ آبان ۹۷ ، ۰۴:۳۵ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

نباید تسلیم تکرار بشن...

آدما وقتی به اونجا رسیدن که دیگه احساس کردن همه چیِ لازم رو به حد کافی تجریه کردن باید از زندگی دست بکشن. چون بعد اون زندگی هیچی نیست جز ملالِ تکرار...
۰۲ آبان ۹۷ ، ۰۴:۳۴ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

گنگی آرام سرخ...

همان آبیِ همیشگی. همان سیاهیِ بی جان و همان سادگیِ تهوع آور...

۰۲ آبان ۹۷ ، ۰۴:۳۲ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

چشاش نمی خندید...

شمس ناخنش رو جوید و تف کرد به قبری که با هم کنده بودیم. گقت بعضی دوست داشتنا همینن. انگار داری قبر می کنی برا خودت...

۰۲ آبان ۹۷ ، ۰۴:۳۱ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

دروغ هزارتا چهره داشت...

آدما حق دارن که بعضی دروغا رو باور کنن...

۰۲ آبان ۹۷ ، ۰۴:۳۰ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

حتما اگه بودی...

شاید اگه بودی برات شال گردن می بافت...
۰۲ آبان ۹۷ ، ۰۴:۲۸ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

ترسناک تر از این حرفاس...

کلمنتاین گفت دنیا جای ترسناکیه. آدم نمی تونه گذشتش رو زنده کنه ولی می تونه آیندش رو از بین ببره و این خیلی من رو می ترسونه...

۰۲ آبان ۹۷ ، ۰۴:۲۳ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

زندگی رو نشونم می ده...

پیروزی بزرگ، فراموشی ست. اینُ میگه و میره بالکن. غروبُ نگاه می کنه. غروبُ نگاه می کنم از جایی که نشستم. غروب در کنارش زیباتر میشه...
۰۲ آبان ۹۷ ، ۰۴:۲۰ ۰ نظر
زوربای بازرگانی