بهار گمشده‎‌ی آرزوها...

۶۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

صراحت عریانی...

خیس‌بخارِ برخاسته از تن‌های گرمشان به شکلی قرینه‌وار در امتداد بدن‌های پرحرارت‌شان، بر بالای سرشان در هم می‌لولند وُ در هم می‌لرزند وُ در هم می‌لرزانند وُ در هم می‌لغزند...

۲۲ شهریور ۹۹ ، ۱۹:۲۴ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

نات بد...

unorthodox: کم‌تر از حد انتظار. در حد "مینی" سریالی که فقط ما را از وجود یک گروه افراطی یهودی باخبر می‌سازد و با دیو و دد انگاری مطلق، به صورتی آبکی سعی می‌کند درستی کارهای نقش اول را توجیه کند اما دست خالی‌تر از آن که حرفی برای گفتن داشته باشد. چهار از ده.
.
when they see us: خوب برای کسانی که آرمانشهر خیالی خود را در سرزمین خاصی دنبال می‌کنند. پرداخت بیش از حد به ترامپ. و بی‌دلیل. به متجاوز اصلی کم‌تر از میزان لازم پرداخته می‌شود و در صحنه‌های دادگاه هم یک جور سو‌ء استفاده‌ی بیش از حد از احساسات مخاطب رخ می‌دهد. پنج از ده.
.
rome: بی‌نظیر. خاصه از این جهت که آدم‌های داستانش را رها نمی‌کند و تا آخر از پرداخت شخصیت آنان دست برنمی‌دارد. عیبش در به تصویر نکشیدن جنگ‌هایی که در آن دوران، عامل اصلی در خوشنامی یا بدنامی افراد بوده‌اند. و البته الله الله از صحنه‌ی قتل سزار. نه از ده.
.
alef: جناییِ آمیخته به تصوفی که از قسمت ششم دستش برای مخاطب باز می‌شود و فقط برای تمام کردن، ادامه پیدا می‌کند. با درگیری غیرضروری کارآگاه اصلی با گذشته‌ی خود و بهتر می‌شد اگر حل ‌کننده‌ی معما از انگلیس آمده‌ای نباشد و هی آدم‌ها به مملکت خود فحش ندهند. هفت از ده.
.
babylon berlin: توجه مستقیم و غیرمستقیم به گسترش چپ‌گرایی در دهه‌های قبل ارتباطی به گسترش اکنون آن در سیاست اروپا دارد؟ در چرنوبیل و بابیلون به صورت مستقیم و در پیکی بلایندرز به صورت غیر مستقیم. ترکیب قدرتمندی  از روایت سیاسی تاریخ و فیلم جنایی در پس زمینه‌‌ای عاشقانه. نه از ده.
.
yellowstone: خوب از جهت ترکیب گنگستری به شیوه‌ی قدیم در بطن تلاش غیرعادی یک پیرمرد برای نگه داشتن زمین وسیع خود در میان تلاش دولت و دشمانش برای غصب آن. زیبایی وحشیانه‌ای که زن‌هایش هم در هماهنگی کامل، رگه‌هایی از این وحشت را در خود دارند.  نه از ده. 

۲۱ شهریور ۹۹ ، ۱۸:۲۶ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

"پرهای زمزمه"...

چیزی که در شعر سهراب سپهری بیش‌تر از هرچیزی جلب توجه می‌کند، ترکیب‌ها و عباراتی‌ست که در جاهای زیادی هم از حالت معمول فرارتر می‌رود و هم اسباب اذیت می‌شوند و هم به خنده‌داری و لوس بودن می‌رسد. "جنگ نازی‌ها با ساقه‌ی ناز" آخه؟ با تعبیر سعدی‌وارش "زبان‌آوری تا آوردن سخن". و سپهری هر دو را هم دارد و عرضه ‌میکند. حضور پرنگ عناصری از طبیعت، عرفان شرق آسیایی و توجه به عرفان ایرانی‌_اسلامی در عین حفظ نگاه خود، به اضافه‌ی انزوای او در دهه‌ی سی و دوری از حرکت عمومی هنر اعتراضی، در فردیت او تاثیر به سزایی دارد. سپهری تا نزدیکی‌های یک شاعر درجه یک می‌رود اما موفق نمی‌شود و لنگ می‌زند. از روزگار سیمان و آهن و جرثقیل بیزار است و در پی یکی شدن و توجه کردن به بخش‌هایی از طبیعت که نادیده مانده است و نخوانده. حیات برای او "غفلت رنگین یک دقیقه‌ی حواست". فهمیدن در عین لذت است. "زندگانی سیبی‌ست که باید با پوست گاز زد".خدا بیش‌تر از نوع اسلامی‌اش، یک نوع خدای شرق آسیایی آفریننده و ترک کننده و حتی شاید خود طبیعت. چیزی بدی هم درباره نگاهش است که انگار بدی در دنیای او وجود ندارد. احتمالا از تاثیرات همان عرفانی که سبب انزوایش در دهه‌ی سی هم می‌شود. از روی اشعارش انگار آدمی‌ بوده است که آزارش حتی به یک مورچه هم نرسیده است و از این چه بدتر؟ اگر دیگران را به "آب گل نکردن" فرا می‌خوانیم، نباید با کسانی که در صدد گلی کردنش برمی‌آیند، کاری کرد؟ این را کنار حرف نیما یوشج برای شعر "مردگان موت"ش بگذارید: "به مناسبت این سگ‌های ناقابل که در صدمین سال مردن کریلوف...".سپهری انگار نصفی از جهان را از شعرش پاک کرده و ندیده است یا نخواسته که ببیند...

۲۰ شهریور ۹۹ ، ۲۳:۴۹ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

آتش کنار آتش...

آتش مقابل آتش. آتش روی آتش. آتش زیر آتش...

۲۰ شهریور ۹۹ ، ۱۷:۳۴ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

ریشه یا میوه؟...

یه نخ و دو نخ‌ دیگههای از شمارش بیرون رفته و هی وول زدن به این ور و آن ور و فکر فردا و غم نان و عاصی شدن از دست خواب به دست نیامده و در وسط شیرینی‌اش هم، با عطش لب به دنبال جرعه‌ای آب خنک بیدار شدن و سر و کله زدن با کابوس‌ها و به زور بیدار شدن با هشدار موبایل و با عجله از خانه بیرون زدن، حرف فردینان سلین را در انجیل سیاهش به یادم‌ می‌اندازد و خودم را در کشمکش بدبخت یا خوشبخت بودن، آواره پیدا کردن. "هرگز فورا بدبختی کسی را باور نکنید. بپرسید که می‌تواند بخوابد یا نه؟ اگر جواب مثبت باشد، همه چیز روبراه است. همین کافی است!"...

۲۰ شهریور ۹۹ ، ۰۱:۲۴ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

نتوانستند...

... و این شاید وظیفه‌ای بر دوش سردی برف و سختی یخ بود که هشیارت نگه دارد از محوی رد پاها از روی زمستان آغشته به لبخندش...

۲۰ شهریور ۹۹ ، ۰۰:۳۹ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

تهی...

چیزی برای شنیدن و حس کردن نمانده بود. از بی‌فایدگی گوش گذاشتن و دست کردن و تلاش برای شنیدن می‌آیم. بیهودگی مکرری که از شاهرگ به دست و از دست به سینه برمی‌گردد. حرکتی نبود. حرکتی نداشتم...

۱۹ شهریور ۹۹ ، ۲۳:۴۲ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

مرغ همسایه‌تون هیولاست...

این حرف هم که "تفاوت اصلی شرق و غرب این است که در غرب مسلمان می‌بینید امّا اسلام نه، و در شرق اسلام می‌بینید و مسلمان نه!" از جمله‌ حرف‌های همه پسند بی‌آزاری‌ست که از دستش فراری نداریم و هر از گاهی باید در فضای مجازی و خیلی کم‌تر در واقعیت با ان روبه‌رو شویم. یک حرف کلیشه‌ایِ ساده‌انگارانه، خام‌اندیشانه و جاهلانه که گوینده‌اش به اندازه‌ی کافی از جغرافیا و فرهنگ و دین بی‌اطلاع بوده است. تفاوت‌های ملی، مذهبی، دینی و عرفی در جهان این‌گونه نیست که شما به راحتی آب خوردن با کشیدن یک خط از وسط و تقسیم کردن آن به شرق و غرب، بخواهید نتیجه‌ی دلخواه خود را بگیرید. حالا شوروی در شرق است یا غرب؟ ترکیه چطور؟ غرب اروپاست یا آمریکا یا هر دو؟ بعد هم با برداشتی اشتباه تلاش‌های چندین صدساله‌ی بشر را به نام انسان غربی زدن و این تلاش‌ها برای بهتر زیستن در بعد مادی بدون توجه به آخرت، یعنی اسلام؟ واقعا؟ این قدر پرت؟ این غرب زیبا و اسلامی(!) جز در نتیجه‌ی جنایت‌ها و تجاوزها و غارت‌ها و خیانت‌ها و استعمارگری دراز به وجود آمده است؟ و اصلا مگر الآن به پایان رسیده است؟ گوینده‌ی احمق این حرف آیا از کمک انسان بلوند چشم‌آبی آلمانی در مورد سلاح‌های شمیایی به عراق صدام بی‌خبر است؟ از کشتار درسدن؟ از حمله اتمی به ژاپن؟ از غارت منابع و معادن آفریقا؟ از چپاول آثار باستانی ایران توسط دول انگلیس و فرانسه و چه و چه؟ از کودتاهای مختلف در جای جای زمین؟ از همکاری دول اروپایی و آمریکا برای به زانو در آوردن ایران؟ از تفرقه افکنی و حکومت اروپای شیک و نایس در جنوب غرب آسیا؟ اگر مواد خام و کارگر ارزانی نبود تا نیازهای اروپای از سیلی عثمانی بیدار شده را تامین کند آیا به وجود آمدن چنین تمدنی امکان پذیر بود؟ حالا ممکن است اینجا به اسم مسلمانی خیلی کارها بشود و تمایزی نگذاشت بین بانیان دین و خود دین اما حداقل می‌توان هر حرفی را به زبان نراند و کمی اندیشید و سپس با صدوری حکمی فوری مسلمان را در جایی پیدا کرد که چندین سال است از همجنس‌بازی گرفته تا ازدواج با حیوان و اشیا و ... هم دارد شکل قانونی و قبول شده به خود می‌گیرد. این‌ها هم از مسلمانی‌ست یا اسلام؟...
.
.
حال فکر کردن به این چیزها دارد از بین می‌رود و کاری هم از دست کسی ساخته نیست. یکی از تبعات گسترش اینترنت لابد همین ژست زیاددانی و با قیافه‌ی عاقل اندر سفیه پراندن چنین حرف‌هایی باشد و حالا حتی اگر حرفی از چند دهه قبل و منتسب به سید جمال. خودتحقیری‌های مدامی که در طی این چند سال به خصوص آدم زیاد با آن روبه‌رو می‌شود و کاری هم از دستش برنمی‌آید. انگشت تعجب بردن به دهان تحیر از دست پیشرفت‌های ناسا و مسخره کردن فرستادن موجود زنده به فضا توسط ایران و خایه مالی کردن برای ترودوی درگیر فساد مالی و به قیافه‌ی خادمان این خاک گیر دادن ریشه‌دارتر باید باشد که  توانی در من برای پی گرفتنش نیست...

۱۸ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۳۷ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

یا هیچ یا همه...

پیراهن و بوی‌اش را برای دیگر سگانت بفرست؛ من، فقط به تو راضی می‌شود...

۱۸ شهریور ۹۹ ، ۰۱:۰۸ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

صد و هزار...

حرف‌های از دهن افتاده، جان داده لای کاغذها - دریغ از سنگینی گوش‌هایت...

۱۷ شهریور ۹۹ ، ۲۳:۳۹ ۰ نظر
زوربای بازرگانی