بهار گمشده‎‌ی آرزوها...

۱۰۰ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

در اوج تغافل...

مرا با خود به عمیق ترین دریاهای رنج بشری ببر تا خود را در زخمی ترین ترانه های جم آدریان با اشک و خون غسل عشق دهم...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۳۸ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

herkes gider...

"Cem Adrian’ın Artık Bitti şarkısı çalacak. “Her şey bir gün biter, herkes bir gün gider” diyecek. Aklına gelecek o giden ve üzüleceksin. Kabullenmeye çalışacaksın gittiğine. İstemesen de alışacaksın. Sonra gecenin sessizliğin de hayallerine dalacaksın. Ardından “Her acı bir gün geçer. Artık bitti. Acımıyor artık geçti” diyecek şarkıda. Senin o an kalbin sıkışacak ve gecenin sessizliğini gözyaşlarınla, ..hıçkırıklarınla böleceksin."

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۲۹ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

قبل از تو با جلجتا بیگانه بودم...

از زخم هایی که بر قلبم گذاشته ای تاجی خواهم ساخت و آنقدر بر روی سنگفرش های جلجتا قدم خواهم زد تا مسیح بر من متجلی شود. حتی شاید او هم حروفِ اسمِ تو را بر لبانش زمزمه کند...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۲۷ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

آشوبِ نگاهِ لیلایی ات...

رویای غرق شدن در آسمانِ آبیِ نگاهش...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۲۴ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

با لبخند...

تو خواهی آمد و و در آن لحظه، بی هیچ سخنی، نگاه هایمان رنج سال ها فراق را از تن بیرون خواهند آورد...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۲۳ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

ما تلاطم آتش ها را رد کرده ایم...

کاش همیشه نزدیکم بودی تا سرم را بگذارم بر روی شانه هایت و برای جنازه ی آرزوهای مرده ام گریه کنم. آه شمس. آه ای رفیقِ در غربت مانده یِ رنگ غروبِ گرفته یِ من... فاصله ها قاتلند. جاده ها، راه ها جانیانی هستند که زورشان به جدا کردن ما نخواهند رسید. ما دوباره همدیگر را خواهیم دید و تو در تاریک ترین ساعات شب در خلوت ترین مکان برایم تولد خواهی گرفت و من زخم هایم را از یاد خواهم برد...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۱۸ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

فراتر از حماقت...

برای نجات قناری ها، دست به دامان سلاخ می شید. واسه رهایی بره ها به گرگ التماس می کنین. آزادی رو از کسایی می خواین که قاتلان گل سرخن...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۱۴ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

گریه آیینه ها...

زندگی جای گفتن های "او خواهد آمد" با لبخند و دیدن های " او نمی آید" با اشک لست...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۱۲ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

من لبم یا لب شبیه من است؟

مرا ببوس. فرانسوی هم نشد، نشد...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۱۱ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

روزی...شاید...

در ساحلی آرام با یک شیشه ویسکی در تمام شب بی هیچ حرفی با تو گریستن...
۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۸ ۰ نظر
زوربای بازرگانی