بهار گمشده‎‌ی آرزوها...

۱۰۰ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

و رد شدم...

گفت از نظر شخصیتی یه جورایی شبیه فراستی هستی. خندیدم. بلند، خیلی بلند خندیدم... 

۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۸ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

لعنتی...

بی خبری انسان از کسی که دوستش دارد جانکاه است. ذره به ذره و لحظه به لحظه قسمتی از قلبت کنده می شود و تو رفیق "هرگز" می شوی. یک صراحت وحشیانه که تنت را می لرزاند...

۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۶ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

#دی

درد یاد، زخم شرم، شیون شب...

۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۴ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

بمان و بوی شب بگیر...

زندگی کردن با این همه یاد و خاطره و اتفاق و انسان در ذهن و قلب سخت است. خستگی عمیقی را در درونم احساس می کنم و دلم خاموشی می خواهد و یک خواب طولانی...

۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۴ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

بی کلمه، با لذت...

بعضی از آدم ها، روزها، لحظات و کارها را نمی توان با کلمه توصیف کرد. کلمه در وصفشان کم می آورد و همین کاستی باعث نقصان و همین نقصان باعث آسیب به کمال آن ها می شود. حقیقتی ست که نمی توان از دستش فرار کرد...

۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۲ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

این زخم ،این درد...

و هنوز از زخم توست که می روید هزار گل سرخ در قلب آتش گرفته‌ی به تاراج رفته‌ام...
۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۱ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

از عمق 5 اکتاو...

راک، رپ، آدریان؛ سمفونی ویرانگر حسرت...

۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۰ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

جانم تصدق خنده هات...

با هرکس که می گفت نمی روم، خداحافظی کردیم ما...

۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۴۹ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

تا سر حد مرگ...

فراموش شدگان هرگز فراموش کردگان را فراموش نخواهند کرد...

۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۴۹ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

کلمات احمقند...

سیگاری بگیران مرد؛ نه او پیشت خواهد آمد و نه تو پیشش خواهی رفت...

۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۴۸ ۰ نظر
زوربای بازرگانی