بهار گمشده‎‌ی آرزوها...

۱۵۲ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

حد وسط؟ نداره....

توو این دنیای لعنتی باید از خوشحالی بعضیا ناراحت شد و طبیعتا از ناراحتی بعضیا خوشحال...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۳:۰۴ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

نمی ارزد مطلقا...

تنِ بی زخم ارزش لمس ندارد جانم تصدق خنده هات...

۰۲ دی ۹۷ ، ۰۳:۰۳ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

شکل دویدن بی دلیل...

حتا یک عکس دو نفره...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۵۸ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

هر کسی، همه...

که الزاما آنکه می رود آن کس نیست که کم آورده است...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۵۵ ۱ نظر
زوربای بازرگانی

در باران ها...

در باران ها رفتی، در باران ها ماندم...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۵۵ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

و انکارهایش را نفرین...

آدمی روزی همه‌ی چیزهایی را که انکار می کرده ،زندگی می کند...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۵۴ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

دیریست که ضرب‌آهنگ نامت...

و تکرار حروف نام تو تنها و تنها حسرت تمام چیزهای به دست نیافته و نرسیده‌ی زندگی‌ام را به یاد آورد...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۵۳ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

کجایی ماه؟ کجایی؟...

"ماه" هیچ چیز از شب های تاریکی که گمشدگان بدون حضور او زیسته اند نمی داند، نمی تواند که بداند...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۵۲ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

حالا هست. زیاد هم هست...

آن روزها جهان اینقد سرد و گنگ و مبهم و تاریک نبود جانم تصدق خنده هات...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۵۰ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

خیس. شور. زخمی...

بعضی وقتا دلت می خواهد گریه کنی؛ در حالی که ساعت هاست در تاریکی نشسته ای و گونه هایت...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۵۰ ۰ نظر
زوربای بازرگانی