بهار گمشده‎‌ی آرزوها...

۱۵۲ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

نخواهند بخشیدت...

لبانم، لبانت را لمس نمی کنند و کلمات کم می آورند برای غربت لبانم...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۴۹ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

نمی دانی...

چند شب فراموشت کردم و چند صبح دوباره به یادت آوردم. می دانی؟...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۴۸ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

جوکر...

آدم باید حواسش باشه که یه سری از کتابا رو کی می خونه، یه سری از فیلما رو کی می بینه و با یه سری از آدما کی معاشرت می کنه. آدم باید حواسش باشه که قهرماناش رو کی انتخاب می کنه...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۴۷ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

کوچید...

آسمان را وعده داد. بال هایم را شکست. پرواز کرد...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۴۶ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

نمی دونی کارملیتا؟...

و فقط گاهی فراموش کردن اتفاقی که هرگز رخ نداده آوار می شود بر روی سرت...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۴۵ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

از لب تا بت...

چیزی از عشق نمی دانست اما هنگام بوسیدن خدایی می کرد؛ فقط از این رو می توانستم بپرستمش...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۴۴ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

کی، کجا، کدام...

و ما بی او فریب کدامین بهشت ها را خورده، کدامین بت های دروغین را پرستیده، در کدامین برزخ ها به انتظار نشسته و در کدامین دوزخ ها خواهیم سوخت؟...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۴۲ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

سرنوشت خوبی ست...

دستانت. آه دستانت. تیزترین لبه های پرتگاه تنت. آدمی فکر می کند نجاتش می دهند اما رها می کنند. در آخرین لحظه. در اوج. همیشه...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۲۷ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

قطرات تیز، قطرات تند...

چرا این باران ها خاکستری اند؟ چرا این باران ها خاکستر می پراکنند؟ چرا این باران ها خاطرات را زنده می کنند؟...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۲۰ ۰ نظر
زوربای بازرگانی

ارتکاب های گاه به گاه...

نمی خواهم دلتنگ تو بشم و یکی دیگه رو در آغوش بگیرم...

۰۱ دی ۹۷ ، ۰۲:۱۸ ۱ نظر
زوربای بازرگانی